یادی که در دلـــــها هــرگـز نـمی مــیرد یاد شهیدان است

منوی کاربری


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

Up Page
جنگ دفاع مقدس وصیت شهدا
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 417
:: کل نظرات : 111

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 2
:: تعداد اعضا : 8

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 318
:: باردید دیروز : 82
:: بازدید هفته : 817
:: بازدید ماه : 2,217
:: بازدید سال : 9,560
:: بازدید کلی : 162,438
تشکر

ممنونم که به این یادمان شهدا سر زدید .


تشکر میکنم اگه نــــــظر هم بدید .


السلام علیک یا صاحب الزمان

معرفی وبلاگ مذهبی

ضمن سپاس و تشکر از حضورتان


لطفا بقیه وبلاگ های بنده را ببینید:


1 - وبلاگ نـــ ــــــ ــــور ( مذهبی جامع )


2 - وبلاگ ال یاسین ( مذهبی عمومی )


3 - وبلاگ مشـــکوة ( تخصصی قرآنی )


4 - یاد یـار مـهربان ( تخصصی مهدویت )


      منتظر حضور سبزتان هستم




شلمچه ، قبله گاه عشاق

اولین ساعات زیارتگاه شلمچه 


السلام علیکم یا انصار ابی عبد الله الحسین و رحمة الله و برکاته




عاشقان عاشق بلایند.
دُرَّ حیات در احتجاب صدف عشق است
و آن را جز در اقیانوس بلا نمی توان یافت؛
در ژرفای اقیانوس بلا .
عاشقان غواصان این بحرند و اگر مجنون نباشد چگونه به دریا زنند ؟

1334866346866754.gif

نویسنده : باز مانده
چهارشنبه 1392/10/11


گفت فقط دعا کنید پدرم شهید بشه

خشکم زد.

گفتم پسرم این چه دعاییه؟

گفت:آخه بابام موجیه ...

گفتم خوب انشاالله خوب میشه، چرادعا کنم شهید بشه؟

آخه هروقت موج میگیردش وحال خودشو نمیفهمه شروع میکنه منو

و مادر و برادر رو کتک میزنه

امامشکل مااین نیست

گفتم: پسرم پس مشکل چیه؟

گفت: بعداینکه حالش خوب میشه ومتوجه میشه چه کاری کرده

شروع میکنه دست وپاهای همه مون را ماچ میکنه ومعذرت خواهی میکنه

حاجی ماطاقت نداریم شرمندگی پدرمون را ببینیم.

حاجی دعاکنید پدرم شهیدبشه وبه رفیقاش ملحق بشه...

:: موضوعات مرتبط: مظلومیت و صبر , خاطرات و داستان ها , بانوان ایثارگر , جانبازان و آزادگان , موج ایثار , خانواده ایثارگران , در مسیر شهدا , عکس های متفرقه ,
:: برچسب‌ها: جانبازان موجی , جانبازان ,
:: بازدید از این مطلب : 168
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : باز مانده
چهارشنبه 1392/06/20

آن روز مصطفی که 8 7 سال داشت به خانه آمد

و با تعجب پرسید : بابا ! موجی یعنی چه ؟

بابا یکه خورد و گفت : چطور بابا ؟ !

مصطفی درنگی کرد و پرسید : بابا ! تو موجی هستی ؟

بابا گفت : چی شده پسرم ؟

گفت : الان که توی کوچه عصبانی شدی بچه ها بهم گفتند بابات موجیه . . . !

از اون روز دیگه مصطفی فهمید عصبانیت های بابا دست خودش نبود .

سکوت معنی دار بابا و پسر یه قرارداد نانوشته بین شون ثبت کرد

مصطفی تصمیم گرفت باعث عصبانیت بابا نشه

و بابا تصمیم گرفت تا اونجا که میتونه خودخوری کنه و عصبانی نشه ....

                   جانباز


:: موضوعات مرتبط: محبت و اخوت , مظلومیت و صبر , خاطرات و داستان ها , خاطرات من , جانبازان و آزادگان , موج ایثار , خانواده ایثارگران , عکس های متفرقه ,
:: برچسب‌ها: جانبازان موجی , جانبازان , خاطرات جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 187
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : باز مانده
دوشنبه 1392/06/18

براساس یک واقعیت از دلنوشته های همسر یک جانباز اعصاب و روان


جانباز
دیگه حساب و کتاب از دستم در رفته
نمیدونم چند ساله جنگ تموم شده ،چند ساله من روز خوش توی زندگیم ندیدم
آخرین باری که میرفت جبهه موقع خداحافظی بهم گفت : معصومه دعا کن یا شهید بشم یا صحیح و سالم برگردم و به مملکتم خدمت کنم ،از شرمندگی توهم در بیام ،دلم نمیخواد بقیه عمرت هم مجبور بشی از من مراقبت کنی
بغض توی گلوم ترکید و در حالی که با چادرنمازم اشکام رو پاک میکردم گفتم :تو رو به خدا محمد این حرفا رو نزن ،ایشاالله که صحیح و سلامت برمیگردی و خودم تا آخر عمر نوکریت رو میکنم
حالا سالهاست از اون حرفای عاشقانه داره میگذره
هنوزم سر حرفم هستم و دارم نوکریش رو میکنم ،آخه عاشقشم !
اونم هنوز عاشقمه
ولی .....
گاهی همه چیز از یادش میره ،دست خودش نیست ،موج میگیردش ،اینجور موقعها دیگه هیچی جلودارش نیست ،هر چی سر راهش باشه داغون میشه ،حتی من !
وقتی حالش خیلی بدمیشه ،وسایل رو به طرف من و بچه ها پرت میکنه ،من سریع بچه ها رو توی یه اتاق دیگه میبرم ،قرصهاشو میارم و به زور دستش رو میگیرم تا به خودش آسیب نرسونه ،اونم برای اینکه دستش رو ول کنه شروع به کتک زدن من میکنه و هر چی دستش باشه توی سر و صورتم میزنه
من فقط اشک میریزم و نگاش میکنم
نه از اینکه منو میزنه
از اینکه میبینم حالش چقدر بده و نمیتونم هیچ کاری براش بکنم
چند دقیقه ای به همین منوال میگذره
کم کم آروم میشه و بعدش تازه اول گریه هامونه
سرش رو روی شونه ام میذاره و باگریه ازم معذرت میخواد
منم فقط اشک میریزم و عاشقانه سرش رو نوازش میکنم
آخه
هنوزم دوستش دارم


:: موضوعات مرتبط: ایثار و فداکاری , مظلومیت و صبر , شعر و دلنوشته , جانبازان و آزادگان , موج ایثار , خانواده ایثارگران , عکس دفاع مقدس ,
:: برچسب‌ها: جانبازان موجی , همسران جانبازان , ایثارگران ,
:: بازدید از این مطلب : 178
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
نگاهم " یـــــاد یـــــــاران " کـرده اینک دلمـــ ســـر در گـریــــــبان کرده ا ینک غمـــ و فریــــاد من از این و آن نیست دلم " یـــاد شـــــهیدان " کـــرده اینک ===================== چه بسیار فرق است بین " یا حسین " گفتن و " با حسین " بودن ! همۀ کوفیان " یا حسین " گفتند اما اندکی از آنان " با حسین " ماندند ... و عاقبت بجای حسین ، سرش را بالا بردند...
منو اصلی
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه