|
السلام علیک یا صاحب الزمان |
|
اولین ساعات زیارتگاه شلمچه
السلام علیکم یا انصار ابی عبد الله الحسین و رحمة الله و برکاته
عاشقان عاشق بلایند. دُرَّ حیات در احتجاب صدف عشق است و آن
را جز در اقیانوس بلا نمی توان یافت؛ در ژرفای اقیانوس بلا . عاشقان غواصان این
بحرند و اگر مجنون نباشد چگونه به دریا زنند ؟
|
نویسنده : باز مانده
چهارشنبه 1398/11/16
|
بانو فاطمه اسماعیل نظری:مرا در برابر شوهرم شکنجه دادند!
□ چند سال داشتید که برای نخستین بار توسط ساواک دستگیر شدید و به چه دلیلی؟
بسم الله الرحمن الرحیم.
حدود 20، 21 سال داشتم که در مهر ماه سال 1354، دستگیر شدم. در شانزده سالگی با آقای اکبر عزیزی همدانی ازدواج کردم. ایشان در کارخانه فیلکو کار میکرد و انسان بسیار متفکر و اهل مطالعهای بود. از طریق یکی از همکارانش با گروه حزبالله آشنا شد و بعد از ازدواج، سازمان یک نفر را فرستاد که با من عربی و قرآن کار کند! در خانه ماشین تایپ هم داشتیم و مطالب سازمان را تایپ میکردم.
□ بیشتر روی چه مباحثی کار میکردید؟
مطالعات ما بیشتر در باره مسائل عقیدتی بود و غالباً به جلسات سخنرانی دکتر شریعتی، شهید مطهری، شهید بهشتی و شهید هاشمینژاد میرفتیم. در سال 1352 ارتباطمان با سازمان قطع شد، ولی در سال بعد از طریق پسرخالهام مهدی بخارایی- برادر شهید محمد بخارایی که حسنعلی منصور را ترور کرد- به سازمان وصل شدیم. در همان سال یکی از افراد سازمان، زیر شکنجه تاب نیاورد و همه ما را لو داد! یادم هست ساعت از نیمه شب گذشته بود که ریختند و ما را دستگیر کردند. مرا به زندان انفرادی انداختند و شوهرم را بردند که شکنجه کنند. هوا خیلی سرد بود و من هم از سرما و هم از شدت اضطراب میلرزیدم. در سلول هم فقط یک زیلوی خونآلود و چرک انداخته بودند و ناچار شدم همان را دور خودم بپیچم که کمی گرم شوم! تا صبح صدای فریاد کسانی را که شکنجه میکردند، میشنیدم و میلرزیدم! موقع سحر صدای اذان به گوشم خورد و احساس کردم آرام گرفته و گرم شدهام. هنوز هم وقتی آن اذان را میشنوم، همان احساس دلگرمی به سراغم میآید.
:: موضوعات مرتبط:
ایثار و فداکاری ,
بصیرت و سیاست ,
ولایت مداری ,
مظلومیت و صبر ,
شجاعت و مقاومت ,
روایت ایثار ,
خاطرات و داستان ها ,
وقایع و حوادث ,
نام آوران ,
بانوان ایثارگر ,
جانبازان و آزادگان ,
نگارستان خون ,
عکس های متفرقه ,
:: برچسبها:
خاطرات انقلاب ,
یاد یاران ,
زنان ایثارگر ,
آزادگان ,
:: بازدید از این مطلب : 89
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1397/04/15
|
●گزیدهای از بیانات رهبر انقلاب درباره حاج احمد متوسلیان بهمناسبت سالگرد ربوده شدن فرمانده لشکر ۲۷ محمدرسولالله (صلیاللهعلیهوآله) در لبنان ۱۴ تیر ۶۱ رهبر انقلاب: ♧خداوند متعال حاج_احمد_متوسلیان را هم مشمول لطف و بركات خودش قرار دهد و خبر خوشى از ایشان به همهمان برسد. ایشان عنصر بسیار بااخلاص و فانى در راه خدا بود. من به #مریوان كه رفتم، ایشان فرمانده بود. ولى مثل یك سپاهى و یك فرد عادى، دوندگى مىكرد. هیچ منش فرماندهى به خودش نمىگرفت. بسیار بااخلاص و مؤمن بود. وقتى قرار شده بود به این مأموریت اخیر برود - كه دیگر بعد از آن، خبرى از ایشان نداریم - آن قدر خوشحال بود كه به اصطلاح در پوست نمىگنجید. این را من در حاج احمد متوسلیان دیدم. ۷۸/۱۰/۱۱ ♧ ما منتظریم آقاى حاج احمد متوسلیان بیاید. نگویید شهید؛ ما از شهادتش خبر نداریم. خداوند فرزند شما را - هرجا كه هست و در هر حالى كه هست - مشمول لطف و فضل خود قرار دهد. ما آرزو مىكنیم خداوند این جوان_مؤمن و صالح را برگرداند. آقاى حاج احمد متوسلیان با همین آقاى حاج همت هم دوست و رفیق و همكار بودند. خداوند همه شان را مشمول لطف خودش قرار دهد. ۷۵/۹/۲۵ ♧همین سردار عالیمقام، جاوید_نشان، آقای حاج احمد متوسلیان که من از نزدیک این مرد برجسته را میشناختم و کار او، روحیهی او و تلاش او را دیدهام و او یکی از برجستگان_دفاع_مقدس بود به نظر من بخصوص شما جوانهای عزیز، شرح_حال این برجستگان را که خیلی درسها به ما میآموزد، بخوانید؛ خصوصاً در آن بخشی که مربوط به عملیات این سردار عزیز هست؛ چه در غرب، چه در فتح_المبین، چه در بیت_المقدس.۸۷/۰۹/۲۴
ما منتظریم... رهبرانقلاب: نگویید شهید ؛ ما منتظریم حاج احمد متوسلیان انشاءالله بیاید. «صلوات و سلام خداوند بر رزمنده بااخلاص بینشان حاج احمد متوسلیان»
:: موضوعات مرتبط:
درس های جبهه ,
معنویت و عبادت ,
ایثار و فداکاری ,
ولایت مداری ,
مظلومیت و صبر ,
روایت ایثار ,
خاطرات و داستان ها ,
پیام شهید ,
سیره شهدا ,
حماسه سازان ,
سرداران ,
تداوم ایثار ,
مدافعان حرم ,
نگارستان خون ,
:: برچسبها:
سرداران ,
یاد یاران ,
سیره شهدا ,
فرهنگ جبهه ,
حاج احمد متوسلیان ,
:: بازدید از این مطلب : 160
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 15
|
نویسنده : باز مانده
یکشنبه 1396/07/02
|
رویدادها در تاریخ، هرچه از زمان وقوع و ولادت خویش فاصله می گیرند، كم رنگتر و بی فروغتر می شوند و سرانجام به سایه روشنی از یك خاطره یا حادثه در ذهنها بدل می گردند، امّا تنها، یك حادثه را می شناسیم كه در روزی داغ، در سرزمینی كوچك و گمنام به نام «كربلا» رخ داد و امروز پس از قرنها و روزگاران دراز، دامنگستر و تأثیر گذار و حركت آفرین، به سمت فردایی درخشانتر راه می سپارد. شور و شكوه و شرارهای كه عاشورا آفرید، هنوز و هماره قلمرو قلب و ذهن انسانها را فتح می كند و خون خیزش و حركت در رگها می دواند.
این ویژگی، این سخن پیامبر را به یاد می آورد:
ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المومنین لا تبرد ابدا[1]
از شهادت حسین، آتشی در قلب مۆمنان افروخته شود كه هرگز سردی و خاموشی نمی پذیرد.
كربلا، زنده، زاینده و فزاینده است؛ كوثری است كه می جوشد و هر عصر و نسلی به نسبت توان و تكاپو و ظرفیت خویش از آن بهره میگیرد. كربلا به روحها طراوت، زیبایی، سرزندگی و شیوه خوب زیستن می آموزد كه حسین (علیه السلام) یعنی خوب، یعنی زیبا.
كربلا، اساسنامه ایمان، فهرست همه خوبیها و فرهنگنامه قبیله معرفت و عشق است. هیچ كس نیست كه با كربلا انس و الفت بیابد و شكفتن و بالیدن و جوشش و حیات را در خود احساس نكند. جامعهای نیز كه با فرهنگ عاشورا پیوند و آشنایی بیابد، سرشار پویایی، زایایی و توانایی خواهد شد. به همین دلیل است كه كربلا، بهترین پایگاه الهام برای حركت و خیزش و قیام است و آنان كه معرفت عاشورایی یافته اند، انسان هاییاند كه حرّیت، عزّت، جوانمردی، پاكبازی، اخوّت، صمیمیّت، عرفان، ایمان وشهادت، درون مایه زیستن و قانون زندگی و جهت گیریهاشان خواهد شد.
:: موضوعات مرتبط:
درس های جبهه ,
معنویت و عبادت ,
توسل و مناجات ,
اخلاق اسلامی در جبهه ,
ایثار و فداکاری ,
بصیرت و سیاست ,
ولایت مداری ,
محبت و اخوت ,
مظلومیت و صبر ,
عشق و عرفان ,
رهنمودهای جهادی ,
مقالات و گفته ها ,
پیام شهید ,
سیره شهدا ,
:: برچسبها:
فرهنگ جبهه ,
سیره شهدا ,
یاد یاران ,
:: بازدید از این مطلب : 144
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 20
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1396/03/05
|
۱-پندار ما این است که ما ماندهایم و شهدا رفته اند،اماحقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند. ۲-مپندار که تنها عاشوراییان را بدان بلا آزموده اند ولاغیر…صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است ۳-اگر انسان هایی که مامور به ایجاد تحول در تاریخ هستند از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند،دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. ۴-دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند،وگرنه درهنگام راحت و فراغت و صلح چه بسیارنداهل دین. ۵-عالم محضرشهداست،اماکو محرمی که این حضور را دریابد و در برابر این خلاء ظاهری خود را نبازد… زمان میگذرد و مکانها فرو میشکننداماحقایق باقی است…
:: موضوعات مرتبط:
درس های جبهه ,
معنویت و عبادت ,
مظلومیت و صبر ,
عشق و عرفان ,
رهنمودهای جهادی ,
سخنان ابرار ,
مقالات و گفته ها ,
پیام شهید ,
سخنان شهدا ,
سیره شهدا ,
حماسه سازان ,
نام آوران ,
تداوم ایثار ,
در مسیر شهدا ,
:: برچسبها:
شهید آوینی ,
سیره شهدا ,
فرهنگ جبهه ,
رهنمودهای جهادی ,
:: بازدید از این مطلب : 574
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 35
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1394/11/09
|
:: موضوعات مرتبط:
درس های جبهه ,
معنویت و عبادت ,
ایثار و فداکاری ,
مظلومیت و صبر ,
روایت ایثار ,
خاطرات و داستان ها ,
فرهنگ و ادب ,
شعر و دلنوشته ,
جملات حماسی ,
تاریخ دفاع مقدس ,
وقایع و حوادث ,
مناطق حماسه ساز ,
پیام شهید ,
سیره شهدا ,
:: برچسبها:
خارات شهدا ,
یاد یاران ,
دلنوشته ,
:: بازدید از این مطلب : 106
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1394/03/15
|
سینه ام سنگین، گلویم خشك و چشمانم تر است شعر بعضی وقت ها از گریه کردن بهتر است
شعر، راهِ گفتن حرف دل است اما چه سود واژه ها وقتى كه از حرف ِ دلِ من كمتر است
تازگى اخبار را باید شنید و گریه كرد گویى اما گوش بى احساس این دنیا كر است
صحبت از دریا تمام شهر را پر كرده است اسم دریا تیترِ اخبارِ تمام كشور است
عشق، تركیبى ست از دریا و غواص و شهید صبر، یك تفسیر ناب از اشک هاى مادر است
از زمانى كه برادرهاى خود را یافته بیشتر از روزهاى قبل، دریا خواهر است [١]
سال ها پارو زدیم و مرد دریا نیستیم ظاهراً مردى در اینجا نیست، جایى دیگر است...
معنی این شعر را من تازه فهمیدم كه چیست "روی دریا كف نشیند قعر دریا گوهر است..." [٢]
شاعر : محمدرضا حسین زاده بازرگانی
پى نوشت: [١]: مردم جنوب كشور، زمانى كه دریا آرام باشد میگویند: "دریا خواهر است" دریا شده است خواهر و من هم برادرش شاعرتر از همیشه نشستم برابرش "محمدعلى بهمنى" [٢]: ناكسى گر از كسى بالا نشیند عیب نیست روى دریا كف نشیند قعر دریا گوهر است "منسوب به صائب" َ
:: موضوعات مرتبط:
مظلومیت و صبر ,
شعر و دلنوشته ,
وقایع و حوادث ,
سیره شهدا ,
عطر تفحص ,
تصاویر شهدا ,
:: برچسبها:
یاد یاران ,
شعر و دلنوشته ,
فرهنگ جبهه ,
شهدای تفحص ,
:: بازدید از این مطلب : 167
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 50
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1394/03/15
|
مـــآدر است دیگر ...
دلش که تنــگ میشود ؛
از آن کوچــههای تنگِ پآییـن شهر
میآید به بهشت زهرا
پیـش پســرش ...
◆ مــادر است دیگــر
گریــه نمیکند!
فقــط بطــری آب را دستش میگیرد ؛
آرام آب میریزد
خودش هم نمنم روی سنگ قبـــرها 【 آبــــ 】 میشود ...
:: موضوعات مرتبط:
مظلومیت و صبر ,
شعر و دلنوشته ,
خانواده ایثارگران ,
عکس های متفرقه ,
:: برچسبها:
خانواده شهدا ,
دلنوشته ,
:: بازدید از این مطلب : 128
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 49
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1394/01/07
|
سه راهی شهادت ... این واژه هم از نظر مکانی دارای ارزش خاصیه ، هم از نظر کلامی ... از نظر مکانی که شهرست ... مکان عاشقی بود ... هیهات منه ذله ای بود ... آنجا بود که میگفتند کربلای جبهها یادش بخیر ... اما اما حرف حال من با خود واژه سه راهی هاست ... از اونجایی که نبودم و ندیدم مکان رو نفهمیدم اما ، دنیا به همین جا ختم نمی شه ... سه راهی شهادت از سه راه تشکیل شده که اتفاقا هر سه به شهادت ختم میشه ! ... اما تفاوت در طریق طی مسیره ... یک راهش راه میانبره ! ... راهی که خیلی از جوونهای پاک ما تو همون مکان پیش گرفتند و به خدای مقصود رسیدن ... یک راهش شاید کمی طول بکشه ... بقول معروف سوخت و سوز نداره ... نمونش میشه شهید کاظمی ها و شوشتری ها و طهرانی مقدم ها ، این راه مسولیت داره ... این راه مرد میخواد ... این ها همون مردانی هستند که اگر لازم بود در جنگ شهید میشدند ، اما خدایشان لقب فرمانده رو بهشون داده ... می بایست بمونن ... کارها که جور شد ... لقاالله صورت گرفت ... به همین سادگی ! - یاد قطعه ای از فیلم "خداحافظ رفیق افتادم "... یه جاش بود که روح شهدا میرن دم یه نون وایی به فرمانده قدیمشون سری بزنن ... کلماتی که گفته میشه پر از معناست ... شهدا به شوخی به فرمانده میگن : چیه ، چرا چسبیدی به این دنیا؟! فرمانده لبخندی میزنه و میگه : چیه ؟ حسودیتون میشه ؟ ... شما از خدا شهادت خواستید ، گرفتید ... اما من از خدا خواستم هر چی اون خواست بشه ! ... - این حرفش پر از معنی است ... گفتنش راحته ، اما عمل در عمق مطلب خیلی سخته ... شرایطی که این راه میطلبه ، شبیه روحیه طلبی فرماندهاست ... باید خیلی مرد باشی که تو این راه دوام بیاری ... باید مرد باشی که تو مسیر بمونی و هدفت واقعا هدف خدایی باشه ... اما راه سوم ... یه داستانی میخوندم که از زبون یه خلبان بالگرد نقل شده بود ، میگفت : خواب دیدم که به درجه شهادت میرسم ... بعد که بیدار شد تمام نشونه های خواب رو دید مطمئن به شهادتش شد ... حتی از خانواده خداحافظی کرده بود ... بعد عملیات بدون خراش برگشت ... نفهمید چی شده ... با هم نمی خوند ... حتی فکر کرد که شاید خطایی ازش سرزده باشه ...
منبع : آیه های انتظار
:: موضوعات مرتبط:
توسل و مناجات ,
ایثار و فداکاری ,
مظلومیت و صبر ,
شعر و دلنوشته ,
مناطق حماسه ساز ,
سیره شهدا ,
در مسیر شهدا ,
عکس دفاع مقدس ,
:: برچسبها:
یاد یاران ,
فرهنگ جبهه ,
دلنوشته ,
راهیان نور ,
:: بازدید از این مطلب : 182
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 45
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1393/11/10
|
طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد... یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود. معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است. اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود. خوب، پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است. پدری سر پسر را به دامن گرفته است. شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر...
کاش از ما نپرسند که بعد از شهدا چه کردیم ...
:: موضوعات مرتبط:
ایثار و فداکاری ,
محبت و اخوت ,
مظلومیت و صبر ,
عجائب و امدادهای غیبی ,
خاطرات و داستان ها ,
وقایع و حوادث ,
سیره شهدا ,
نام آوران ,
عطر تفحص ,
تصاویر شهدا ,
:: برچسبها:
خاطرات شهدا ,
فرهنگ جبهه ,
درس های جبهه ,
سیره شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 118
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 30
|
نویسنده : باز مانده
سه شنبه 1393/10/02
|
حکایت زندگی زیبا و شهادت زیباتر شهید غلامحسین خزاعی در کتابی با نام "زنجیرها" در مجموعه کتاب های گنجینه از سوی نشر گرا در کرمان به چاپ رسیده است.
«زنجیرها» کتابی پالتویی و کم حجم از زندگی شهیدی بزرگ و والامقام است که وصیتی ویژه کرد و خانواده او بعد از شهادت، به وصیت او عمل کردند.
شهید غلامحسین خزاعی در خط آخر وصیت نامه خود نوشت: در ضمن وصیت می کنم که زنجیرهایی را که خریده ام بدست و پایم ببندید و در قبر قرار دهید...
:: موضوعات مرتبط:
معنویت و عبادت ,
ایثار و فداکاری ,
مظلومیت و صبر ,
عجائب و امدادهای غیبی ,
عشق و عرفان ,
خاطرات و داستان ها ,
وقایع و حوادث ,
وصیت شهدا ,
سخنان شهدا ,
سیره شهدا ,
نام آوران ,
خانواده ایثارگران ,
در مسیر شهدا ,
تصاویر شهدا ,
:: برچسبها:
خاطرات شهدا ,
فرهنگ جبهه ,
درس های جبهه ,
وصیت شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 190
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1393/09/07
|
«قافله ی عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: "کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ اَرضٍ کربلا ..." این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد. ....... و تو ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه ی بشریت، پای به سیاره ی زمین نهاده ای، نومید مشو، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه ی خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دل بستگی هایش هجرت کنی و به کهف حصین لازمان و لامکانِ ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان، خود را به قافله ی سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی ...»
شهید سید مرتضى آوینى
:: موضوعات مرتبط:
مظلومیت و صبر ,
شجاعت و مقاومت ,
شعر و دلنوشته ,
جملات حماسی ,
سیره شهدا ,
سرداران ,
نام آوران ,
تصاویر شهدا ,
:: برچسبها:
درس های جبهه ,
سیره شهدا ,
شهید آوینی ,
:: بازدید از این مطلب : 127
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1393/07/25
|
دانشآموز شهیدی که با کتابهای درسیاش تفحص شد
در منطقه فکه پیکر شهید 16 ـ 17 سالهای را پیدا کردم که زیر لباسش برجسته
بود؛ وقتی دکمههایش را باز کردم یک کتاب و دفتر زیر لباس گذاشته بود. کتابى که
10سال تمام، با شهید همراه بوده است، کتاب فیزیک بود.یکى از روزها، در منطقه
عملیاتى «والفجر یک» در ارتفاع 112 فکه، محورى که نیروهاى گردان خندق لشکر
27حضرت رسول صلىالله علیه وآله وسلم، عملیات کرده بودند، صحنه بسیار
عجیبى دیدم که برایم جالب و تکان دهنده بود.
از دور پیکر شهیدى را دیدم که آرام و زیبا روى زمین دراز کشیده و طاق باز خوابیده
بود؛ سال 72 بود و حدود 10 سال از شهادتش مىگذشت؛ نزدیک که شدم، از قد و
بالاى او تشخیص دادم که باید نوجوانى باشد حدود 17 - 16 ساله.
بر روى پیکر، آنجا که زمانى قلبش در آن مىتپیده، برجستگىاى نظرم را به خود
معطوف کرد؛ جلوتر رفتم و در حالى که نگاهم به پیکر استخوانى و اندام
اسکلتىاش بود، در گودى محل چشمانش، معصومیت دیدگانش را مىخواندم،
:: موضوعات مرتبط:
مظلومیت و صبر ,
عجائب و امدادهای غیبی ,
خاطرات و داستان ها ,
وقایع و حوادث ,
مناطق حماسه ساز ,
سیره شهدا ,
عطر تفحص ,
در مسیر شهدا ,
تصاویر شهدا ,
عکس دفاع مقدس ,
:: برچسبها:
خاطرات شهدا ,
فرهنگ جبهه ,
سیره شهدا ,
درس های جبهه ,
شهدای تفحص ,
:: بازدید از این مطلب : 118
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1393/07/11
|
کاش می شد به همان حال و هوا برگردیـم
بـه زمــیــن و بــه زمـــان شهـــدا بـرگـردیــم
دور بـاشـیـــم از آئـیـنـه ی خــودبـیـنـی مـان
کـاشــــ می شد که دوباره به خـدا برگردیـم
:: موضوعات مرتبط:
ایثار و فداکاری ,
مظلومیت و صبر ,
خاطرات و داستان ها ,
شعر و دلنوشته ,
سیره شهدا ,
نام آوران ,
تصاویر شهدا ,
عکس دفاع مقدس ,
:: برچسبها:
خاطرات شهدا ,
درس های جبهه ,
فرهنگ جبهه ,
سیره شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 151
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
نویسنده : باز مانده
سه شنبه 1393/07/01
|
شرح کامل ماجرای شهادت سید مرتضی آوینی از زبان سردار سعید قاسمی:
:: موضوعات مرتبط:
معنویت و عبادت ,
مظلومیت و صبر ,
خاطرات و داستان ها ,
وقایع و حوادث ,
مناطق حماسه ساز ,
سیره شهدا ,
سرداران ,
نام آوران ,
عطر تفحص ,
تصاویر شهدا ,
:: برچسبها:
خاطرات شهدا ,
یاد یاران ,
فرهنگ جبهه ,
شهید آوینی ,
سرداران ,
:: بازدید از این مطلب : 187
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
نویسنده : باز مانده
یکشنبه 1393/06/30
|
از یــــــک سو باید بمــــانیم تا آینــــده شهیــــــد نشـــــــود و از ســــــوی دیــــــــگر باید شهیــــــــد شویم
تا آینــــــــــده بمانــــــــد؛
هم باید شهیــــــد شویــــــــــم تا فـــــــــــردا بمـانــــــد و هم بایــــد بمانیــــــــم تا فردا شهیـــــــد نشـــود. عجـــــــــــب دردی ! چه خـــــــــــــوب می شد امــــــــروز شهیــــــــد می شدیــــــــم و فــــــردا زنـــــــده می شدیــــــم
تا دوبـــــاره شهیـــــــــد شویــــــــم.
جملاتی زیبا از شهید رجب بیگی
هدیه به روح شهـــــدای عزیــــز:
اللهــــم صل علــــی محمــــد و آل محمــــد وعجــل فرجهـــم
:: موضوعات مرتبط:
مظلومیت و صبر ,
جملات حماسی ,
سخنان شهدا ,
سیره شهدا ,
نام آوران ,
در مسیر شهدا ,
جوانان نسل سوم ,
تصاویر شهدا ,
:: برچسبها:
دلنوشته ,
فرهنگ جبهه ,
سیره شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 135
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : باز مانده
شنبه 1393/06/29
|
از کنار آشپزخانه رد می شدم. دیدم همه این طرف آن طرف می دوند ظرفها را می شویند. گونی های برنج را بالا و پایین می کنند. گفتم « چه خبره این جا ؟ » یکی کف آش پزخانه را می شست. گفت « برو. برو. الآن وقتش نیس. » گفتم «وقت چی نیس؟ » توی دژبانی، همه چیز برق می زد. از در و دیوار تا پوتین ها و لباس ها.شلوارها گتر کرده. لباس ها تمیز، مرتب. از صبح راه افتاده بود برای بازدید واحدها. همه این طرف آن طرف می دویدند.
ادامــــــه مطــــــلب را ببینید
:: موضوعات مرتبط:
ایثار و فداکاری ,
محبت و اخوت ,
مظلومیت و صبر ,
شجاعت و مقاومت ,
خاطرات و داستان ها ,
سیره شهدا ,
سرداران ,
خانواده ایثارگران ,
تصاویر شهدا ,
:: برچسبها:
سرداران ,
خاطرات شهدا ,
شهید باکری ,
درس های جبهه ,
فرهنگ جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 207
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : باز مانده
پنجشنبه 1393/06/06
|
ماجرای كانال كمیل از یكی از مسئولین اطلاعات پرسیدم: "یعنی چی گردانها محاصره شدن آخه عراق كه جلو نیومده اونها هم كه توی كانال سوم و دوم هستن". اون فرمانده هم جواب داد: "كانال سومی كه ما تو شناسایی دیده بودیم با این كانال فرق داره، این كانال و چند كانال فرعی دیگه رو عراق ظرف همین دو سه روز درست كرده. این كانالها درست به موازات خط مرزی بود ولی كوچكتر و پر از موانع. "بعد ادامه داد: " گردانهای خطشكن برای اینكه زیر آتیش دشمن نباشن رفتن داخل كانال. با روشن شدن هوا تانكهای عراقی هم جلو اومدن و دو طرف كانال روبستن. عراق هم همین طور داره رو سر اونها آتیش میریزه". بعد كمی مكث كرد و ادامه داد: "میدونی عراق شانزده نوع مانع سر راه بچهها چیده بود . میدونی عمق موانع نزدیك چهار كیلومتر بوده، میدونی منافقین تمام اطلاعات این عملیات رو به عراقیها داده بودن. " خیلی حالم گرفته شد ، با بغض گفتم: "حالا باید چیكار كنیم" گفت: "اگه بچهها بتونن مقاومت كنن یه مرحله دیگه از عملیات رو انجام میدیم و اونها رو مییاریم عقب" در همین حین بیسیمچی مقر گفت: "از گردانهای محاصره شده خبر اومده"، همه ساكت شدند، بیسیمچی گفت: "میگه برادر یاری با برادر افشردی دست داد". این خبر كوتاه یعنی فرمانده گردان حنظله به شهادت رسید. عصر همان روز هم خبر رسید حاج حسینی و ثابتنیا، معاون و فرمانده گردان كمیل هم به شهادت رسیدند. توی قرارگاه بچهها همه ناراحت بودند و حال عجیبی در آنجا حاكم بود. *** ادامه مطلب را ببینید
:: موضوعات مرتبط:
معنویت و عبادت ,
ولایت مداری ,
مظلومیت و صبر ,
شجاعت و مقاومت ,
عشق و عرفان ,
خاطرات و داستان ها ,
کارنامه عملیات ها ,
وقایع و حوادث ,
مناطق حماسه ساز ,
سیره شهدا ,
نام آوران ,
عطر تفحص ,
تصاویر شهدا ,
عکس دفاع مقدس ,
:: برچسبها:
خاطرات شهدا ,
سیره شهدا ,
فرهنگ جبهه ,
عملیات ها ,
فکه ,
مناطق عملیاتی ,
:: بازدید از این مطلب : 1412
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : باز مانده
چهارشنبه 1393/05/01
|
بــه نـــام خـــدای شــهــیــدان ایــنجــا شــلمــچــه اســت * شــلـمــچــه و رمــضــان* شــلـمــچــه و كــربــلای پــنــج شــلــمــچــه و بــیــت الــمــقـدس هــفــت * شــلمــچــه و كــانــال مـاهــی* شــلـمــچـه و دوعـیجــی شــلــمـچــه و مــیــدان مــیــن شــلـمــچــه و خــاكــریــزهــای نــونــی شــلمــچــه و نــهــر عــرایــض شــلـمــچــه و ســه راهی شــهــادت شــلمــچـه و رد قــنــاســه بــیــن دو ابــر شــلــمــچــه و ســیــم خــاردار شــلــمــچــه و ســنـگــر هــای كــمــیــن شــلــمــچــه و حــاج حــــســیــن خــرازی شــلمــچــه و حــاج احــمــد كــاظـــمی شــلمــچــه و شــهــیـــدان شــاهـــد شــلمــچــه و یــك دنــیــا دلــدادگــی شــلــمــچــه و پــرواز تــا بــی نــهــایــت شــلــمــچــه و یــك دنـــیــا عــاشــقــی شــلمــچــه و یــك دنیــــا مــظــلومــیــت شــلمــچــه و گــمـــنـامـــی شــلمــچــه و بــــوی كــــربــلا ! شــلمــچــه و ســرهــای از تــن جــدا ! شــلمــچــه و شــلمــچــه و شــلمــچــه شــلمــچـــه یــعــنــی عــطــش شــلــمــچــه وغــربـــت شــهــیــد شــلــمــچــه و نــقــطــه عــروج *شــلمــچــه و نــقطـــه رهــایــی از اســارت * اشــک حــسرت و د لتــــــــــنگی ...
:: موضوعات مرتبط:
ایثار و فداکاری ,
مظلومیت و صبر ,
شعر و دلنوشته ,
مناطق حماسه ساز ,
سیره شهدا ,
در مسیر شهدا ,
زوار و زیارتگاهها و راهیان نور ,
:: برچسبها:
یاد یاران ,
شلمچه ,
مناطق عملیاتی ,
راهیان نور ,
دلنوشته ,
:: بازدید از این مطلب : 129
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1393/04/20
|
فَــکِــه ..
حَــق میدَهَــم بِه آنــها که تــو را "قتلــــگاه "میخوانَند حَــق دارَنــد .. چه کَـــم داری از کَربَـــلا .. ؟ رمـــل .. آفتاب سوزان .. عَطِــــش .. شــــهادت
..
:: موضوعات مرتبط:
مظلومیت و صبر ,
شعر و دلنوشته ,
مناطق حماسه ساز ,
در مسیر شهدا ,
عکس دفاع مقدس ,
زوار و زیارتگاهها و راهیان نور ,
:: برچسبها:
دلنوشته ,
یاد یاران ,
مناطق عملیاتی ,
فرهنگ جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 124
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : باز مانده
سه شنبه 1393/04/10
|
کربلای پنج از علمیات های مهم و طولانی دوران دفاع مقدس بود.در این عملیات شیرازه ارتش عراق به لرزه درآمد.صدها تیپ و گردان آنها از بین رفت.سران استکبار هر آنچه که عراق برای جنگ با ایران احتیاج داشت در اختیار گذاشته بودند. از بمب های خوشه ای و شیمیایی گرفته تا پیشرفته ترین تانکها و هواپیماها.دولت های مرتجع عربی هم پول و نیروی انسانی در اختیار صدام گذاشته بودند. یکی از سخترین مراحل این عملیات تصرف و نگهداری منطقه ای بود به نام سه راه شهادت.هر نیمه شب خاکریز اطراف سه راه کامل می شد.صبح روز بعد تانک های عراق آنقدر شلیک می کردند تا خاکریز محو می شد. آنگاه هر جنبنده ای که به سمت سه راه می آمد در دید مستقیم دشمن بود.اطراف سه راه پر بود از خودروهای سوخته.برای همین ارسال تدارکات و مهمات با مشکل روبرو بود. در یکی از روزهای بارش خمپاره عراق بر روی منطقه سه راه شدت گرفت.بچه ها داخل سنگرها بودند اما حدود بیست نفر از بچه ها به شدت مجروح شدند.ساعتی بعد یک نفربر خود را به منطقه سه راه شهادت رساند.بعد از تخلیه بار مجروحین را سوار نفربر کردیم، راننده می گفت:دیگر جا ندارم ولی ما اصرار کردیم که این یکی را هم سوار کن! همه مجروحین را پشت نفربر جا دادیم.دیگر هیچ جایی در پشت نفربر نبود.در را بستیم و راننده حرکت کرد.خاکریزی وجود نداشت.راننده باید سریع از این منطقه عبور می کرد. از داخل سنگر به دور شدن نفربر نگاه می کردیم.یکدفعه رنگ از چهره همه ما پرید.گلوله تانک عراقی به کمر نفربر اصابت کرد. نفربر در شعله های آتش می سوخت.هیچ راه خروجی برای آن مجروحین وجود نداشت.چند نفر می خواستند به کمک آنها بروند اما بارش رگبار تیربارهای عراقی ها آنها را زمین گیر کرد. صدای ناله و مرگ را برای اولین بار در آنجا شنیدم.مجروحین داخل نفربر از عمق جان فریاد می زدند و می سوختند. اشک می ریختیم ناله می کردیم.هیچ کاری از دست ما ساخته نبود.سوختن بهترین دوستانمان را فقط از دور نگاه می کردیم.با خود می گفتیم:ای کاش همه مجروحین را سوار نمی کردیم ای کاش... بوی گوشت سوخته فضا را پر کرده بود.صدای گریه بچه ها قطع نمی شد. با تاریک شدن هوا سراغ نفربر رفتیم.در را باز کردیم آنچه می دیدیم باور نکردنی بود. لایه ای از خاکستر و استخوان های سوخته کف نفر بر را گرفته بود.هیچ عامل مشخصه ای از آن همه دلاور وجود نداشت. همه از بین رفته بودند هیچ چیز از آنها باقی نمانده بود. اسامی آنها به عنوان شهدای مفقودالجسد ثبت شد.شهدای که در راه اسلام از همه وجود خود گذاشتند. در وصیت نامه یکی از شهدا نوشته بود: آیا می دانید که این انقلاب و اسلام و این آزادی چگونه به دست ما رسیده است!؟
:: موضوعات مرتبط:
ایثار و فداکاری ,
مظلومیت و صبر ,
خاطرات و داستان ها ,
کارنامه عملیات ها ,
وقایع و حوادث ,
مناطق حماسه ساز ,
مقالات و تحلیلها ,
سیره شهدا ,
شهدای گمنام ,
در مسیر شهدا ,
جنگ نرم ,
تصاویر شهدا ,
زوار و زیارتگاهها و راهیان نور ,
:: برچسبها:
خاطرات جبهه ,
یاد یاران ,
عملیات ها ,
کربلای پنج ,
فرهنگ جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 216
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1393/03/16
|
یک افسر ارشد گارد ریاستجمهوری عراق در بازجویی اخیر خود با اعتراف به شکنجه با سوزاندن، قطع اعضای بدن و کشتار هزار اسیر ایرانی گوشهای دیگر از جنایات صدام معدوم علیه ملت ایران را فاش کرد.
این جنایتکار بعثی می افزاید: برروی برخی از اسرای تیرباران شده آهک یامواد شیمیایی یا اسید می پاشیدیم تا اثری از آنها باقی نماند.
به گزارش فارس، «علی البغدادی»، محقق و کارشناس عراقی با اعلام این مطلب گفت: این افسر بعثی از جلادان ماشین جنایت جنگی صدام علیه مردم عراق و ایران است که در پرونده خود اوراق سیاه بسیار زیادی دارد. البغدادی افزود: فرد دستگیر شده سرهنگ «عبدالرشید الباطن» نام دارد و بازپرس ویژه گارد ریاست جمهوری عراق در جنگ علیه ملت ایران بوده است. وی گفت: این سرهنگ بعثی به خوبی به زبان فارسی و فرهنگ و تاریخ ایران مسلط است و پیش از آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران توسط استخبارات (اطلاعات) ویژه عراق و صدام برای تحصیل زبان فارسی به تهران اعزام میشود.
البغدادی تصریح کرد: سرهنگ عبدالرشید در بهار ۱۹۷۵ میلادی (اوایل دهه پنجاه شمسی) در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شده است و با آغاز جنگ و تجاوز بعثیها به ایران مأموریت مییابد اسرای ایرانی خط مقدم جبههها را بازجویی و از آنان کسب اطلاعات کند.
این پژوهشگر عراقی تأکید کرد: این افسر بعثی عراقی که چند بار مستقیم به صدام معدوم گزارش داده است، به خاطر جنایات جنگی بیشمار خود به دریافت مدال و نشان از سردار نگون بخت قادسیه رسیده است.
البغدادی افزود: عبدالرشید در بازجوییهای خود اعتراف کرده است که به دستور فرماندهان ارشد ارتش و به ویژه گارد ریاست جمهوری که از صدام دستور مستقیم داشتند، بیش از هزار اسیر ایرانی را کشته است.
وی افزود: این جنایتکار جنگی در جریان بازجوییهای خود اعتراف میکند که اسرای ایرانی را پیش از به شهادت رساندن شکنجههای شدید میداده است؛ برای مثال وی درباره یک اسیر ایرانی که بر اثر اصابت مین پایش را از دست داده بود، میگوید زمانی که این اسیر را بازجویی میکردم به علت مقاومتش شروع به قطع انگشتان دستانش نمودم پس از قطع هر انگشت و به فاصله هر دو دقیقه پس از قطع محل قطع شده را با فندک میسوزاندم تا اینکه تمام انگشتانش را بریدم، اما مقاومت حیرتآور او که بسیار جوان هم بود، من را خشمگین ساخت و با اره پای او را نیز قطع کردم، اما این اسیر ایرانی هیچ اطلاعاتی نداد.
این جنایتکار جنگی که در پروندهاش کشتار و اعدامهای فجیع شیعیان و کردهای عراقی نیز دیده میشود، در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۵ و در سال پنجم جنگ نیز در یک قتل عامل اسرای ایرانی ۲۲ رزمنده جمهوری اسلامی ایران را که همگی زیر ۲۰ سال سن داشتند، با شلیک تیر خلاص بر سرشان به شهادت میرساند، در حالی که این اسیران همگی دستهایشان بسته بوده و قربانی وحشیگیری این جنایتکار جنگی شدهاند.
البغدادی در ادامه افزود: جنایات عبدالرشید الباطن در سالهایی به دستور صدام روی میداده است که رژیم منفور بعث مورد حمایتهای آمریکا، شوروی و کشورهای مدافع حقوق بشر اروپایی قرار داشته است.
وی از قول این جنایتکار بعثی میگوید: سرهنگ عبدالرشید تأیید میکند که صدام در اعدام بیش از ۴۵۰ اسیر ایرانی مستقیم و به همراه گروهی از همراهان همیشگی خود در تیم حفاظتش دست داشته است.
این کارشناس به نقل از این جنایتکار بعثی میافزاید: بر روی برخی از اسرای تیر باران شده آهک یا مواد شیمیایی یا اسید میپاشیدم تا اثری از آنها باقی نماند. البغدادی به نقل از این بعثی جنایتکار تصریح میکند که وی در بازجوییهای خود اعتراف کرده است، تا آنجا که در جریان بوده، ماشین جنگی جنایات صدام معدوم شش هزار اسیر ایرانی را به شکل فجیعی به شهادت رسانده است.
منبع : وبلاگ شوق شهادت
:: موضوعات مرتبط:
ایثار و فداکاری ,
مظلومیت و صبر ,
شجاعت و مقاومت ,
خاطرات و داستان ها ,
جانبازان و آزادگان ,
عکس دفاع مقدس ,
:: برچسبها:
خاطرات ,
آزادگان ,
فرهنگ جبهه ,
درس های جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 137
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1393/01/22
|
انـور ( نگهبــان عراقـــی ) گفت : یــکی از خلبــان های شما رو آوردن همیــن بیمارستــان ، بــدجوری مجروح شده بــود ! ایــن خلبــان شما قرار بــود پل ارتباطی العماره بــه تنــومه را بمبــــــاران کنــه. امــا حیــن بمبــاران چنــد خانـم رو میبینــه که بچـــــه هاشون هم باهاشونــه و در حال عبور از پــــــل هستـن ، پــل رو بمبــاران نمی کنــه و یــه چرخ میزنــه تا عابریــن پیــاده از روی پــل رد بشن ! تــو چرخ زدن ، پدافنــد هوایــی عراق هواپیــما رو می زنــه و خلبــان با چتــر می افتــه و اسیــر ما میشه ! انــور در حالی که اشـــــک از چشمانش سرازیــر می شد گفت : شمــــا تــو جنــــگ هم انسانیــت داشتیــد ! • منبع کتاب پایــی که جا مانــد •
:: موضوعات مرتبط:
درس های جبهه ,
اخلاق اسلامی در جبهه ,
ایثار و فداکاری ,
مظلومیت و صبر ,
شجاعت و مقاومت ,
خاطرات و داستان ها ,
وقایع و حوادث ,
نام آوران ,
جانبازان و آزادگان ,
عکس های متفرقه ,
:: برچسبها:
فرهنگ جبهه ,
درس های جبهه ,
خاطرات جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 146
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : باز مانده
شنبه 1393/01/09
|
:: موضوعات مرتبط:
ایثار و فداکاری ,
بصیرت و سیاست ,
مظلومیت و صبر ,
شعر و دلنوشته ,
جملات حماسی ,
سیره شهدا ,
نام آوران ,
شهدای روحانی ,
در مسیر شهدا ,
جوانان نسل سوم ,
تصاویر شهدا ,
:: برچسبها:
یاد یاران ,
سیره شهدا ,
در مسیر شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 135
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : باز مانده
شنبه 1393/01/09
|
شهادت داستان ماندگاری آنانی است که دانستند،
دنیا جای ماندن نیست...
به یاد طلبه بسیجی،شهید امر به معروف ونهی ازمنکر
"علی خلیلی"
او برسربیعتش ماند...
(فاطمیه فصل بیعت باعلی است)
:: موضوعات مرتبط:
ایثار و فداکاری ,
مظلومیت و صبر ,
شعر و دلنوشته ,
سیره شهدا ,
نام آوران ,
شهدای روحانی ,
در مسیر شهدا ,
جوانان نسل سوم ,
تصاویر شهدا ,
:: برچسبها:
یاد یاران ,
سیره شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 193
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : باز مانده
یکشنبه 1393/01/03
|
آری ما از این موهبت برخوردار بودیم که انسان دیدیم.
ما یافتیم آنچه را که دیگران نیافتند.
ما همه ی افق های معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردیم.
ما ایثار را دیدیم که چگونه تمثل می یابد.
عشق را هم، امید را هم، ذوق را هم، شجاعت را هم، کرامت را هم،
عزت را هم، شوق را هم،
و همه ی آنچه را که دیگران جز در مقام لفظ نشنیدند ما به چشم دیدیم.
ما دیدیم که چگونه کرامات انسانی در عرصه ی مبارزه به فعلیت می رسد.
ما معنای جهاد اصغر و اکبر را درک کردیم.
آنچه را که عرفای دلسوخته حتی بر سر دار نیافتند،
ما در شبهای عملیات آزمودیم.
ما فرشتگان را دیدیم که چه سان اوج و نزول دارند.
ما عرش را دیدیم. ما زمزمه ی جویبارهای بهشت را شنیدیم.
از مائده های بهشتی تناول کردیم و بر سر سفره ی حضرت ابراهیم نشستیم.
ما در رکاب امام حسین جنگیدیم. ما بی وفایی کوفیان را جبران کردیم.
و پادگان دوکوهه بر این همه شهادت خواهد داد...
:: موضوعات مرتبط:
درس های جبهه ,
معنویت و عبادت ,
مظلومیت و صبر ,
شجاعت و مقاومت ,
عجائب و امدادهای غیبی ,
عشق و عرفان ,
شعر و دلنوشته ,
جملات حماسی ,
سخنان شهدا ,
سیره شهدا ,
نام آوران ,
عکس دفاع مقدس ,
زوار و زیارتگاهها و راهیان نور ,
:: برچسبها:
سیره شهدا ,
یاد یاران ,
شهید آوینی ,
فرهنگ جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 159
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : باز مانده
سه شنبه 1392/12/27
|
" دوکوهـــــــه " سین " ندارد اما !ساختمانهـایش ، سحرگاهانی را به خاطر دارد که رزمندگان ، با نوای دلنیشن مناجات نورایی همــدوش ِستارگان ، همپای فرشتگان و در کنــــار ِماه ، با خدا سخن میگفتند..
" فکـــــــــه " سین ندارد اما !سجده های بسیجیانی را به خاطر دارد که با سربندهای سبز و سرخ ، سرهایشان را به خدا سپردند و با ندای" اعرلله جمجمتک " به دیدار معشوق شتافتند .
" شـــــــــرهانی " سین ندارد اما !سنگرهایش زخم ِ تن ِ شقایق هایی را به خاطر دارد که در کربلای خمینی.ره.با رمــــز " یـــ زینب ــــــــا " هر آنچه داشتند تقدیم ِ حضـــرتِ ارباب نمودند..
" کانال کمیــــــــــــل " سین ندارد اما !سکــوی پرواز ِلب تشنگانی شد ، که مقتل شان یادآور کربلاست..
" طلائیــــــــــــــــه " سین ندارد اما !سه راه ِ شهادتش گــواه ِ رشادت ِمردانی ست که سبکبـــــــــــال ، تا عرش ِ اعــــلا ، پرستــــو شدند..
" ارونـــــــــــد " سین ندارد اما !ساحل ِ خونینش ، غواصانی را به خاطر دارد که در شبهای عملیات ، از سیم خادار ِ نـَفــس،گــذشتند و دل ، به دریای بیکران ِ عشق و عرفان زدند..
" شلمچــــــــــــه " سین ندارد اما !سرداران ِ بی نام و نشـانی را به خاطر دارد کــــــــه همچون مادرشان زهـــرا.س. فدایی ولایت شـــــــــــدند و گمنــــــام ماندند..
الهـــــــــــی !حــَــول حالَنـــــــــــا اِلی اَحسـَــنِ الحال ، بحــــق ِ شهـــــدا .. " آمین "
:: موضوعات مرتبط:
معنویت و عبادت ,
ایثار و فداکاری ,
مظلومیت و صبر ,
عشق و عرفان ,
جملات حماسی ,
مناطق حماسه ساز ,
سیره شهدا ,
در مسیر شهدا ,
جوانان نسل سوم ,
تصاویر شهدا ,
عکس دفاع مقدس ,
:: برچسبها:
یاد یاران ,
مناسبت ها ,
مناطق عملیاتی ,
:: بازدید از این مطلب : 136
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : باز مانده
یکشنبه 1392/12/25
|
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خدایی که در هم کوبنده ستمگران و ظالمان تاریخ است.
بنام او که مالک هستی است ،جان می دهد و جان می ستاند .
با سلام به حضرت بقیه الله و شهیدان راه حق و آزادی ،
با سلام به نائب برحق حضرت مهدی (عج)
امروز ظلم بر جهان چیره گشته و ما مظلومان تاریخ ،
ای مظلومان بپاخیزید و کاخ ظلم و ستم را فروریزید .
این وصیت را با سرعت نوشتم و نتوانستم کلی بگویم .
امیدوارم پدر و مادر مرا حلال کنند.
برای آنها و برادرانم و خواهرانم آرزوی موفقیت میکنم
اگر شهید شدم بدانید که گرچه دستم از این دنیا کوتاه است
ولی از قفس تنگ دنیا خلاص شدم ،رها گشتم و به ملکوت اعلا پیوستم
برای من ناراحت نباشید.
امیدوارم خداوند متعال یارتان باشد و خداوند را هرگز فراموش نکنید
شهید عبدالحسین عرفانی
:: موضوعات مرتبط:
بصیرت و سیاست ,
ولایت مداری ,
مظلومیت و صبر ,
عشق و عرفان ,
وصیت شهدا ,
سیره شهدا ,
نام آوران ,
در مسیر شهدا ,
تصاویر شهدا ,
عکس دفاع مقدس ,
:: برچسبها:
وصیت شهدا ,
در مسیر شهدا ,
فرهنگ جبهه ,
درس های جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 116
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
نویسنده : باز مانده
یکشنبه 1392/11/13
|
یاران چه غریبانه . رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما.هم سوخته پروانه
بشکسته سبوهامان. خون است به دل هامان
فریاد وفغان دارم.دوردیکش میخانه
هرسو نظر اندازی. در یاد کسی افتی
آنها که سفر کردند . زین جاسوی جانانه
تا سربه بدن باشد.این جامعه کفن باشد
فریاد اباذرها. ره بسته به بیگانه
ای وای که یارانم.گلهای بهارانند
رفتند از این خانه رفتند غریبانه
یاران چه غریبانه .رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما . هم سوخته پروانه
:: موضوعات مرتبط:
مظلومیت و صبر ,
عشق و عرفان ,
شعر و دلنوشته ,
تصاویر شهدا ,
عکس دفاع مقدس ,
:: برچسبها:
یاد یاران ,
اشعار ,
:: بازدید از این مطلب : 126
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : باز مانده
چهارشنبه 1392/11/02
|
گوشهایت را دادی تا ما چشم و گوشمان باز شود
چشم و گوشمان که باز نشد هیچ، بماند!
شرمنده ی ایثارتم شديم جوانمرد
خوشا به حال آنان که پروازشان اسیر هیچ قفس نشد
و هیچ بالی اسیر پروازشان نساخت...
خوشا به حال آنان که از رهایی رهیدند
و بال وبال جانشان نشد
خوشا به حال آنان که...
خوشا به حال ما، اگر شهید شویم
:: موضوعات مرتبط:
ایثار و فداکاری ,
مظلومیت و صبر ,
شعر و دلنوشته ,
سیره شهدا ,
در مسیر شهدا ,
جوانان نسل سوم ,
جنگ نرم ,
تصاویر شهدا ,
:: برچسبها:
یاد یاران ,
عکس شهدا ,
در مسیر شهدا ,
دلنوشته ,
:: بازدید از این مطلب : 139
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : باز مانده
چهارشنبه 1392/10/25
|
نمیدانم بگویم تصاویر را ببینید یا نبینید
ندیدن تصاویر تکلیف را بر نمی دارد ...
ما وارث این زخم هاییم ...
اگر دلت میسوزد چشم بپوش و ننگر
اما اگر اهل پیمان بستن و تعهدی
با این عاشقان بخون آرمیده پیمان ببند ...
:: موضوعات مرتبط:
ایثار و فداکاری ,
مظلومیت و صبر ,
شجاعت و مقاومت ,
عشق و عرفان ,
وقایع و حوادث ,
سیره شهدا ,
سرداران ,
نام آوران ,
بانوان ایثارگر ,
عطر تفحص ,
شهدای گمنام ,
خانواده ایثارگران ,
تصاویر شهدا ,
عکس دفاع مقدس ,
:: برچسبها:
یاد یارن ,
فرهنگ جبهه ,
تصاویر شهدا ,
عکس جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 126
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : باز مانده
چهارشنبه 1392/10/25
|
از دست خط تان ، خط تان را شناختم ...
:: موضوعات مرتبط:
درس های جبهه ,
معنویت و عبادت ,
توسل و مناجات ,
اخلاق اسلامی در جبهه ,
ایثار و فداکاری ,
مظلومیت و صبر ,
شجاعت و مقاومت ,
:: برچسبها:
فرهنگ جبهه ,
درس های جبهه ,
سیره شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 154
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 14
|
نویسنده : باز مانده
شنبه 1392/10/21
|
همت همت مجنون حاجی صدای منو میشنوید همت همت مجنون مجنون جان به گوشم حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر محاصره تنگ تر شده ... اسیرامون خیلی زیاد شدند اخوی.... خواهرا و برادرا را دارند قیچی می کنند .... اینجا شیاطین مدام شیمیایی می زنند.... خیلی برادر به بچه ها تذکر می دیم ولی انگار دیگه اثری نداره ... عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمی ده، بوی گناه می ده ... همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت جان
فکر نمی کنم حتی هنوز نیمه ی راهم باشیم .... حاجی اینجا به خواهرا همش میگیم پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گناه مشامتونو اذیت نکنه ولی کو اخوی گوش شنوا... حاجی برادرامونم اوضاعشون خرابه....... همش می گیم برادر نگاهت برادر نگاهت .... حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبو میزنه کمک می خوایم حاجی ....... به بچه های اونجا بگو کمکــــــــــــــــــــــــــــــ برسونند
داری صدا رو....... همت همت مجنون.......
:: موضوعات مرتبط:
مظلومیت و صبر ,
شعر و دلنوشته ,
سیره شهدا ,
سرداران ,
جوانان نسل سوم ,
جنگ نرم ,
تصاویر شهدا ,
عکس های متفرقه ,
:: برچسبها:
دلنوشته ,
جنگ نرم ,
یاد یاران ,
در مسیر شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 218
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : باز مانده
شنبه 1392/10/21
|
امشب شامگاه 21 دی ماه است .
غروب غمبار بیش از 30 دلاورمرد از گردان سلمان مسجدسلیمان ...
عزیزانی که هیچگاه فراموش شدنی نیستند ...
عاشقانی که هیچگاه داغشان بر دل دوستان التیام یافتنی نیست
هنوز شلمچه عطر آنها را دارد ...
من با چشم دلم پس از سالها آنها را می بینم
آنان در آسمان دلم غروب کردنی نیستند ...
هنوز قنوت های عارفانه عبدالکریم جلیلی را بخاطر دارم
سخنان حماسی معلم عاشق نوروز حاتمی فرمانده شهدای گردان سلمان در گوشم می پیچد
خنده های شیرین سید محمد رضا موسوی هنوز بمن نشاط میدهد
سکوت عارفانه احمد هاشمپور هنوز در دلم رساترین فریاد است
شلمچه . عبدالرضا نظرپور یادت هست ؟؟؟
با کیامرث باقری و عبدالحمید باقری چه کردی ؟؟؟
شلمچه . می بینی چه آرام و عارفانه
اسفندیار طاهری سر بر زانوی برادر مجروحش ایرج نهاده
و سه فرزندش در داغ هجرانش سالها خواهند سوخت ...
و آن سوی تر
برادرش برات ، برات بهشت را گرفته است ...
چه کردی با دوستانم شلمچه ؟؟؟
فریاد " یا فاطمة الزهرا " آنان را شنیدی ؟
حق داشتی عاشق شان شوی
دوست داشتنی بودند
من قدرشان را ندانستم
که ماندم و شدم بازمانده
آنان را برای خود نگه داشتی تا چونان ستاره های پرفروغ
در آسمان سرخت بدرخشند ...
و امشب چونان صحرای کربلا
اجساد خونین و پاره پاره شان زمین را رنگ گل کرده است ...
شلمچه ... یارانم را به تو سپردم
چون لایق شان نبودم .... حرمت خونشان را داشته باش
تا فردایی که به یاری مهدی موعود (عج) برخیزند ...
:: موضوعات مرتبط:
معنویت و عبادت ,
مظلومیت و صبر ,
عشق و عرفان ,
خاطرات و داستان ها ,
خاطرات من ,
شعر و دلنوشته ,
سیره شهدا ,
نام آوران ,
تصاویر شهدا ,
:: برچسبها:
یاد یاران ,
دلنوشته ,
دلنوشته های من ,
شهدای مسجدسلیمان ,
:: بازدید از این مطلب : 154
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1392/10/20
|
شلمچه از رمز یا زهرا برایمان بگو، از رمز پهلوی شکسته یارانت
راستی شنیده ایم تو هم با چادر خاکی مادرت رمزو رازی داری
از شهدای کربلای چهار و کربلای پنج برایمان بگو، از سربندهای یا زهرا
درود خدا بر دست و پاهای قطع شده ات شلمچه،
درود خدا بر نفس های شیمیایی تو،
درود خدا بر شکم های دریده شده ات
خاکت بوی چه میدهد ،شاید شمیم کربــــــلاست،
شاید هم قدوم ضـــامن آهــو
دلم هوای تو را دارد شلمچه
این روزها بدجور دل هواییت شده ام .
:: موضوعات مرتبط:
مظلومیت و صبر ,
عشق و عرفان ,
شعر و دلنوشته ,
مناطق حماسه ساز ,
سیره شهدا ,
تصاویر شهدا ,
عکس دفاع مقدس ,
:: برچسبها:
یاد یاران ,
شلمچه ,
کربلای 5 ,
دلنوشته ,
:: بازدید از این مطلب : 134
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
نویسنده : باز مانده
چهارشنبه 1392/10/18
|
|
نویسنده : باز مانده
چهارشنبه 1392/10/11
|
گفت فقط دعا کنید پدرم شهید بشه
خشکم زد.
گفتم پسرم این چه دعاییه؟
گفت:آخه بابام موجیه ...
گفتم خوب انشاالله خوب میشه، چرادعا کنم شهید بشه؟
آخه هروقت موج میگیردش وحال خودشو نمیفهمه شروع میکنه منو
و مادر و برادر رو کتک میزنه
امامشکل مااین نیست
گفتم: پسرم پس مشکل چیه؟
گفت: بعداینکه حالش خوب میشه ومتوجه میشه چه کاری کرده
شروع میکنه دست وپاهای همه مون را ماچ میکنه ومعذرت خواهی میکنه
حاجی ماطاقت نداریم شرمندگی پدرمون را ببینیم.
حاجی دعاکنید پدرم شهیدبشه وبه رفیقاش ملحق بشه...
:: موضوعات مرتبط:
مظلومیت و صبر ,
خاطرات و داستان ها ,
بانوان ایثارگر ,
جانبازان و آزادگان ,
موج ایثار ,
خانواده ایثارگران ,
در مسیر شهدا ,
عکس های متفرقه ,
:: برچسبها:
جانبازان موجی ,
جانبازان ,
:: بازدید از این مطلب : 168
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1392/10/06
|
خاطرات عملیات طریق القدس - این قسمت (نوازش گلوله)
یک روز گونی های یکی از سنگرهای روی خاکریز بر اثر انفجار گلوله ی خمپاره آتش گرفت و نگهبان آن بی درنگ به پایین آمد و انفجاری دیگر سنگر بعدی را منهدم کرد، تیربارهای دشمن، ابری از تیرهای رسام را بالای سرما پدید آورده صدای گوش خراش آنها ما را بسیار اذیت می کرد. ناگهان ضربه محکمی، سینه ام را به درد آورد، نگاه کردم مرمی گلوله تیربار عراقی بود که ضربه اولیه آنرا گونی های روی خاکریز مهار کرده، منحرف شده به سمت چپ سینه ام برخورد نموده به زمین افتاد آن را برداشتم بسیار داغ بود بلافاصله ول کردم، مقداری که سرد شد آنرا برداشته و با دقت خاصی به آن نگاه می کردم در دل گفتم: اگر ماموریت داشتی به سینه ام رحم نمی کردی ولی الآن فقط مرا نوازش دادی. آن را برای یادگاری در جیبم گذاشتم. بالاخره آتش دشمن فرو کش کرد و بی درنگ برادر آلاله به سراغ سنگری که منهدم شده بود رفت و فریاد کشید: ای وای، ببینید بر سر این برادر چه آمده ؟ چند تا از بچه ها به طرف سنگر شتافتند، ولی چه سنگری؟ بعضی چیزها حقیقتا” گفتنی نیست فقط می توانم این را بگویم که از او چیزی باقی نمانده و تکه تکه های گوشت بدنش به اطراف پرتاب شده صحنه ی بسیار فجیعی را پدید آورده بود، سنگر او، سفره ای آغشته به خون بود و کمتر کسی یارای دیدن چنین وضعی را داشت. کسی از بچه ها نبود که به شدت تحت تاثیر قرار نگرفته باشد بگونه ای که تا آخر حضور ما در چزابه هیچکدام تحمل رفتن به داخل آن سنگر را نداشتیم. به ناچار برادر حمید عراقی(سبحانی) از نیروهای گردان، تکه های بدن او را در یک گونی ریخته، اسمش را روی کاغذی نوشته داخل آن گذاشت و به عقب جبهه منتقل کرد. هنگامی که گونی را می بردند کمتر از نیمی از آن پر شده بود. هنوز در شوک این جوان هیجده یا نوزده ساله بودم که بیدخ صدایم کرد و گفت: ناصر، زود بیا که تکه های کوچکی از بدن او پیدا کرده ام و باهم دفنشان کنیم، به اتفاق،گودالی در کنار بیل مکانیکی سوخته شده ای که عراقی ها یکی دو روز قبل آنرا زده بودند ، حفر کرده آنها را به خاک سپرده و برایش فاتحه ای خواندیم.
هر روز قبل از پاتک های دشمن پرواز های مکرری توسط هلی کوپترهای آنها صورت می گرفت و نقل و انتقال های زیادی در جبهه ی عراقی ها مشاهده می شد و گاهی اوقات آنقدر به ما نزدیک می شدند که تیربارچی های ما عکس العمل نشان داده و رگبارهای سهمگینی روانه آنها می کردند و مهدی نسب نیز با فریاد های الله اکبر و شلیک آرپی جی هایش، آنها را کلافه می کرد. واقعا” چه جوان بی باکی بود، او کسی بود که در ورزشهای صبحگاهی، شعارهای الیوم یوم الافتخار او زبانزد نیروهای گردان بود و از محبوبترین بچه های ما در آن دوره به حساب می آمد.
حدود پانزده روز بود که پوتین ها را از پایم بیرون نیاورده بودم، زمانی که بندهای پوتین هایم را گشودم و آن ها را از پا خارج کردم نمی توانستم با پای برهنه راه بروم و اصلا” مثل اینکه راه رفتن را از یاد برده ام. برای همین با حیرت خاصی به پاهایم نگاه می کردم. در آن روزها بطور دائم دستانم از زخم شهدا و مجروحین خونین بود و چون آب آشامیدنی اندکی داشتیم شستن آنها برایم میسر نبود، اوضاع غریبی داشتم و علاوه بر دستانم تمام لباس هایم رنگ خون گرفته بود.
*مهدی آلاله، فرمانده ی ما در چزابه و از جانبازان سرافراز و بنام دزفولی
* حمید سبحانی از رزمندگان معروف دزفول
نگارنده: ناصر آیرمی
:: موضوعات مرتبط:
ایثار و فداکاری ,
محبت و اخوت ,
مظلومیت و صبر ,
شجاعت و مقاومت ,
خاطرات و داستان ها ,
مناطق حماسه ساز ,
سیره شهدا ,
نام آوران ,
:: برچسبها:
خاطرات جبهه ,
فرهنگ جبهه ,
یاد یاران ,
:: بازدید از این مطلب : 128
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1392/10/06
|
حــاجــی چــنــد ســالــی اســت کـــه جـنــگ تــمام شده و ایــن روزهــا..!
دیگــر شـمــا را بــدســـت فــرامـــوشــی سپــردیم..!؟
.
ادامه مطلب را ببینید
:: موضوعات مرتبط:
مظلومیت و صبر ,
شعر و دلنوشته ,
سیره شهدا ,
سرداران ,
در مسیر شهدا ,
جوانان نسل سوم ,
جنگ نرم ,
نگارستان خون ,
تصاویر شهدا ,
عکس دفاع مقدس ,
زوار و زیارتگاهها و راهیان نور ,
عکس های متفرقه ,
:: برچسبها:
فرهنگ جبهه ,
جنگ نرم ,
یاد یاران ,
دلنوشته ,
:: بازدید از این مطلب : 138
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : باز مانده
شنبه 1392/08/11
|
اسیر شده بودیم،ما رو بردند « اردوگاه العماره »
داخل اردوگاه تعدادی از شهدای ایرانی رو دیدم .
معلوم بود بعد از اسارت به شهادت رسیده بودند.
جمله ای که روی دست یکی از شهدای اونجا نوشته شده بود،
با خوندنش مو به بدنم راست شد و به شدت گریه کردم.
اون جمله رو هیچ وقت فراموش نمی کنم.
روی دست آن شهید با خودکار نوشته شده بود:
مادر! من از تشنگی شهید شدم .
:: موضوعات مرتبط:
مظلومیت و صبر ,
خاطرات و داستان ها ,
سیره شهدا ,
جانبازان و آزادگان ,
تصاویر شهدا ,
:: برچسبها:
شهدا ,
شهدای آزاده ,
خاطرات شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 133
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 9
|
نویسنده : باز مانده
جمعه 1392/07/19
|
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
|
|