یادی که در دلـــــها هــرگـز نـمی مــیرد یاد شهیدان است

منوی کاربری


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

Up Page
جنگ دفاع مقدس وصیت شهدا
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 417
:: کل نظرات : 111

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 2
:: تعداد اعضا : 8

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 364
:: باردید دیروز : 82
:: بازدید هفته : 863
:: بازدید ماه : 2,263
:: بازدید سال : 9,606
:: بازدید کلی : 162,484
تشکر

ممنونم که به این یادمان شهدا سر زدید .


تشکر میکنم اگه نــــــظر هم بدید .


السلام علیک یا صاحب الزمان

معرفی وبلاگ مذهبی

ضمن سپاس و تشکر از حضورتان


لطفا بقیه وبلاگ های بنده را ببینید:


1 - وبلاگ نـــ ــــــ ــــور ( مذهبی جامع )


2 - وبلاگ ال یاسین ( مذهبی عمومی )


3 - وبلاگ مشـــکوة ( تخصصی قرآنی )


4 - یاد یـار مـهربان ( تخصصی مهدویت )


      منتظر حضور سبزتان هستم




شلمچه ، قبله گاه عشاق

اولین ساعات زیارتگاه شلمچه 


السلام علیکم یا انصار ابی عبد الله الحسین و رحمة الله و برکاته




عاشقان عاشق بلایند.
دُرَّ حیات در احتجاب صدف عشق است
و آن را جز در اقیانوس بلا نمی توان یافت؛
در ژرفای اقیانوس بلا .
عاشقان غواصان این بحرند و اگر مجنون نباشد چگونه به دریا زنند ؟

1334866346866754.gif

نویسنده : باز مانده
جمعه 1392/02/06

 

پـــ ــســـ ـــت ثــــ ـــــابـــ ــــت


:: موضوعات مرتبط: وصیت شهدا , سیره شهدا , نام آوران , در مسیر شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , تصاویر شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 541
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 56
نویسنده : باز مانده
جمعه 1396/04/30
1403780509417091_large.jpg

آنها چفیه داشتند ...... تو چادر داری

آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند...

تو چادر می پوشی تا زهرایی زندگی کنی...

آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود...

 تو چادر می پوشی تا از نفَس های آلوده دور بمانی...

آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند...

 تو چادر می پوشی تا از نگاه های حرام پوشیده باشی ...

آنان چفیه را سجاده می کردند و به خدا می رسیدند ...

 تو با چادرت نماز می خوانی تا به خدا برسی ...

آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند ...

تو  وقتی چادری می بینی یاد زخم پهلوی فاطمه (س)  می افتی ...

آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرت امانت داده اند...

تو چادر سیاهت را محکم می پوشی تا امانتدار خوبی برای آنان باشی ..

 


:: موضوعات مرتبط: فرهنگ و ادب , شعر و دلنوشته , جملات حماسی , پیام شهید , سیره شهدا , حماسه سازان , بانوان ایثارگر , تداوم ایثار , در مسیر شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , نگارستان خون , عکس های متفرقه ,
:: برچسب‌ها: سیره شهدا , شعر و دلنوشته , در مسیر شهدا , درس های جبهه , فرهنگ جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 139
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 35
نویسنده : باز مانده
جمعه 1393/04/13

ahmad-motevaselian-2.jpg

 

حاج احمد در آخر صحبت‌هایش، در حالی که اشک از چشمانش سرازیر شده بود،

 

گفت: خدایا! راضی نشو که حاج احمد زنده باشد

 

و ببیند ناموس ما، خرمشهر ما، در دست دشمن باقی مانده.

 

خدایا! اگر بنابراین است که خرمشهر در دست دشمن باشد، مرگ حاج احمد را برسان!

 

دانشجوی مهندسی برق دانشگاه علم و صنعت باشی

 

و بروی زیر رگبار گلوله عجیب نیست؟

 

آدم باید خیلی کله شق باشد که همه چیز را ول کند

 

و بزند به بیابان، میان بسیجی های خاکی.

 

حاج احمد متوسلیان را می گویم.

 

فرمانده لشگر ۲۷ محمد رسول الله



68.gif 125.gif 68.gif

 

haj-ahmad.jpg

 

حاج احمــــــــد...

دلـــــ دوکوهــه برایت تنگ است....

دلــــــ بسیجی ها، بی تو چرا دروغ! سخت می گذرد به ما!

این همه سخنران، هیچ کدامش تــــــــو نیستی....

این همه جبهـــــه، در هیچ کدامش تو نیستی....

این همه جنگ، جناب فـــــــــرمانده! نیستی، نیستی، نیستی!

بی تو ما «این عمار» شنیدیم باز هم از علی....

چقدر باید تلفـــــــــات دهیم تا برگردی پیشمان؟!

می شنوی… می بینی…


:: موضوعات مرتبط: ایثار و فداکاری , بصیرت و سیاست , شجاعت و مقاومت , شعر و دلنوشته , سخنان شهدا , سیره شهدا , سرداران , در مسیر شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , تصاویر شهدا , عکس دفاع مقدس ,
:: برچسب‌ها: سرداران , شهید متوسلیان , یاد یاران , دلنوشته , فرهنگ جبهه , سخنان شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 138
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : باز مانده
سه شنبه 1393/04/10

کربلای پنج از علمیات های مهم و طولانی دوران دفاع مقدس بود.در این عملیات شیرازه ارتش عراق به لرزه درآمد.صدها تیپ و گردان آنها از بین رفت.سران استکبار هر آنچه که عراق برای جنگ با ایران احتیاج داشت در اختیار گذاشته بودند.

از بمب های خوشه ای و شیمیایی گرفته تا پیشرفته ترین تانکها و هواپیماها.دولت های مرتجع عربی هم پول و نیروی انسانی در اختیار صدام گذاشته بودند.

یکی از سخترین مراحل این عملیات تصرف و نگهداری منطقه ای بود به نام سه راه شهادت.هر نیمه شب خاکریز اطراف سه راه کامل می شد.صبح روز بعد تانک های عراق آنقدر شلیک می کردند تا خاکریز محو می شد.

آنگاه هر جنبنده ای که به سمت سه راه می آمد در دید مستقیم دشمن بود.اطراف سه راه پر بود از خودروهای سوخته.برای همین ارسال تدارکات و مهمات با مشکل روبرو بود.

در یکی از روزهای بارش خمپاره عراق بر روی منطقه سه راه شدت گرفت.بچه ها داخل سنگرها بودند اما حدود بیست نفر از بچه ها به شدت مجروح شدند.ساعتی بعد یک نفربر خود را به منطقه سه راه شهادت رساند.بعد از تخلیه بار مجروحین را سوار نفربر کردیم، راننده می گفت:دیگر جا ندارم ولی ما اصرار کردیم که این یکی را هم سوار کن!

همه مجروحین را پشت نفربر جا دادیم.دیگر هیچ جایی در پشت نفربر نبود.در را بستیم و راننده حرکت کرد.خاکریزی وجود نداشت.راننده باید سریع از این منطقه عبور می کرد.

از داخل سنگر به دور شدن نفربر نگاه می کردیم.یکدفعه رنگ از چهره همه ما پرید.گلوله تانک عراقی به کمر نفربر اصابت کرد.

نفربر در شعله های آتش می سوخت.هیچ راه خروجی برای آن مجروحین وجود نداشت.چند نفر می خواستند به کمک آنها بروند اما بارش رگبار تیربارهای عراقی ها آنها را زمین گیر کرد.

صدای ناله و مرگ را برای اولین بار در آنجا شنیدم.مجروحین داخل نفربر از عمق جان فریاد می زدند و می سوختند.

اشک می ریختیم ناله می کردیم.هیچ کاری از دست ما ساخته نبود.سوختن بهترین دوستانمان را فقط از دور نگاه می کردیم.با خود می گفتیم:ای کاش همه مجروحین را سوار نمی کردیم ای کاش...

بوی گوشت سوخته فضا را پر کرده بود.صدای گریه بچه ها قطع نمی شد. با تاریک شدن هوا سراغ نفربر رفتیم.در را باز کردیم آنچه می دیدیم باور نکردنی بود.

لایه ای از خاکستر و استخوان های سوخته کف نفر بر را گرفته بود.هیچ عامل مشخصه ای از آن همه دلاور وجود نداشت.

همه از بین رفته بودند هیچ چیز از آنها باقی نمانده بود.

اسامی آنها به عنوان شهدای مفقودالجسد ثبت شد.شهدای که در راه اسلام از همه وجود خود گذاشتند.

در وصیت نامه یکی از شهدا نوشته بود:
آیا می دانید که این انقلاب و اسلام و این آزادی چگونه به دست ما رسیده است!؟

 


:: موضوعات مرتبط: ایثار و فداکاری , مظلومیت و صبر , خاطرات و داستان ها , کارنامه عملیات ها , وقایع و حوادث , مناطق حماسه ساز , مقالات و تحلیلها , سیره شهدا , شهدای گمنام , در مسیر شهدا , جنگ نرم , تصاویر شهدا , زوار و زیارتگاهها و راهیان نور ,
:: برچسب‌ها: خاطرات جبهه , یاد یاران , عملیات ها , کربلای پنج , فرهنگ جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 216
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : باز مانده
جمعه 1393/01/22

-یک-لحظه.jpg


:: موضوعات مرتبط: بصیرت و سیاست , ولایت مداری , خاطرات و داستان ها , جملات حماسی , وصیت شهدا , سیره شهدا , در مسیر شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , عکس های متفرقه ,
:: برچسب‌ها: سیره شهدا , درس های جبهه , در مسیر شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 135
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : باز مانده
سه شنبه 1392/12/13


ساپورت پوشان دهه 60:
«رفقایی که سن و سالشان زمان ساپورت پوشیدنشان ، آن زمانی که هم سن و سال من و تو بودند. جوان بودند و زیبا…غواصی می پوشیدند البته فرقش این است که آن زمان قیمتش گران بود… اصلا گیر نمی آمد می گفتند اگر خواستید تیر بخورید. سرتان را جلو بگیرید نکند لباس پاره شود ها! جنازه های بیجانشان را از داخل لباس در می آوردند و جوان دیگری را ساپورت پوش می کردند …»

کربلا کعبه‌ی عشق است و منم در احرام 
شد در این قبله‌ی عشاق دو تا تقصیرم
دستم من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست کنم قربانی 
تا که تکمیل شود حج من و میقاتم


:: موضوعات مرتبط: درس های جبهه , معنویت و عبادت , ایثار و فداکاری , شجاعت و مقاومت , شعر و دلنوشته , جملات حماسی , سیره شهدا , در مسیر شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , تصاویر شهدا , عکس دفاع مقدس ,
:: برچسب‌ها: فرهنگ جبهه , یاد یاران , درس های جبهه , در مسیر شهدا , جنگ , جنگ نرم ,
:: بازدید از این مطلب : 154
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : باز مانده
دوشنبه 1392/11/14

عکس و تصویر .عکس و تصویر شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات


:: موضوعات مرتبط: شعر و دلنوشته , سیره شهدا , شهدای گمنام , در مسیر شهدا , جنگ نرم , تصاویر شهدا , عکس های متفرقه ,
:: برچسب‌ها: شهدای گمنام , سیره شهدا , دلنوشته , جنگ نرم ,
:: بازدید از این مطلب : 110
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : باز مانده
چهارشنبه 1392/11/02

برای مشاهده این تصویر نیاز به دل و جیگر دارید + عکس

 

گوشهایت را دادی تا ما چشم و گوشمان باز شود

چشم و گوشمان که باز نشد هیچ، بماند!

شرمنده ی ایثارتم شديم جوانمرد

 

خوشا به حال آنان که پروازشان اسیر هیچ قفس نشد

 

و هیچ بالی اسیر پروازشان نساخت...

 

 

خوشا به حال آنان که از رهایی رهیدند

 

و  بال  وبال جانشان نشد

 

خوشا به حال آنان که...

 

خوشا به حال ما، اگر شهید شویم


:: موضوعات مرتبط: ایثار و فداکاری , مظلومیت و صبر , شعر و دلنوشته , سیره شهدا , در مسیر شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , تصاویر شهدا ,
:: برچسب‌ها: یاد یاران , عکس شهدا , در مسیر شهدا , دلنوشته ,
:: بازدید از این مطلب : 139
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : باز مانده
سه شنبه 1392/10/24


نه........این قرارما نبود


ما خون دلها خورده ایم ،

قرارمان برای نسل نوجوان و جوان این نبود!



من آنروز یک عشق داشتم ؛ پیروزی یا شهادت ،

بعضی ها
امروز هر ساعت ، عاشق و معشوق آدم های غریبه می شوند

و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند!



من آنروز از گل و لای و خاک سنگرها بر لباسهای ساده ام لذت می بردم

و بعضی ها امروز از شلوارهای لی خاک نما و پاره پوره خارجی !



من آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ ، چفیه بر سر می انداختم تا نسوزم ،

بعضی ها امروز رو سری از سر انداخته اند که موی سر به نامحرم نشان داده

و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند !


:: موضوعات مرتبط: ایثار و فداکاری , شجاعت و مقاومت , شعر و دلنوشته , سیره شهدا , در مسیر شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , تصاویر شهدا , عکس دفاع مقدس ,
:: برچسب‌ها: یاد یاران , در مسیر شهدا , فرهنگ جبهه , تهاجم فرهنگی ,
:: بازدید از این مطلب : 138
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : باز مانده
شنبه 1392/10/21

همت همت مجنون
حاجی صدای منو میشنوید 
همت همت مجنون 
مجنون جان به گوشم
حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر 
محاصره تنگ تر شده ...
اسیرامون خیلی زیاد شدند اخوی....
خواهرا و برادرا را دارند قیچی می کنند ....
اینجا شیاطین مدام شیمیایی می زنند....
خیلی برادر به بچه ها تذکر می دیم ولی انگار دیگه اثری نداره ...
عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمی ده، بوی گناه می ده ...
همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت جان


فکر نمی کنم حتی هنوز نیمه ی راهم باشیم ....
حاجی اینجا به خواهرا همش میگیم پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گناه مشامتونو اذیت نکنه
ولی کو اخوی گوش شنوا...
حاجی برادرامونم اوضاعشون خرابه.......
همش می گیم برادر نگاهت برادر نگاهت ....
حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبو میزنه  
کمک می خوایم حاجی .......
به بچه های اونجا بگو کمکــــــــــــــــــــــــــــــ برسونند

داری صدا رو.......
همت همت مجنون.......



:: موضوعات مرتبط: مظلومیت و صبر , شعر و دلنوشته , سیره شهدا , سرداران , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , تصاویر شهدا , عکس های متفرقه ,
:: برچسب‌ها: دلنوشته , جنگ نرم , یاد یاران , در مسیر شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 218
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : باز مانده
جمعه 1392/10/06

52915783288801932688.jpg

حــاجــی چــنــد ســالــی اســت کـــه جـنــگ تــمام شده و ایــن روزهــا..!

دیگــر شـمــا را بــدســـت فــرامـــوشــی سپــردیم..!؟

.
 
ادامه مطلب را ببینید

:: موضوعات مرتبط: مظلومیت و صبر , شعر و دلنوشته , سیره شهدا , سرداران , در مسیر شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , نگارستان خون , تصاویر شهدا , عکس دفاع مقدس , زوار و زیارتگاهها و راهیان نور , عکس های متفرقه ,
:: برچسب‌ها: فرهنگ جبهه , جنگ نرم , یاد یاران , دلنوشته ,
:: بازدید از این مطلب : 138
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : باز مانده
پنجشنبه 1392/07/04

آمـــده بود مرخصی. داشتیم در مورد جبهه با هم حرف می زدیــم

لابه لای صحبت گفتم :

«کـــاش می شد من هم باهات بیام جبـهه»

لبخــندی زد و پاسخـــی داد که قـــانع شدم.

گفت:

« هیــچ می دانی سیاهـــی چادر تو از ســرخی خون من کوبنده تـر است؟

همیــن که حجـــابت را رعایت کنـــی ، مبـــارزه ات را انجـــام داده ای »

:: موضوعات مرتبط: خاطرات و داستان ها , جملات حماسی , سیره شهدا , بانوان ایثارگر , در مسیر شهدا , جنگ نرم , نگارستان خون , عکس دفاع مقدس ,
:: برچسب‌ها: در مسیر شهدا , درس های جبهه , فرهنگ جبهه , زنان ایثارگر ,
:: بازدید از این مطلب : 193
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 15
نویسنده : باز مانده
شنبه 1392/06/30
deffaemoqaddas0047.jpg

عده ای در خون و آتش عده ای در پول خلق
هر دو رقصیدند اما این کجا و آن کجا

عده ای سرب و گلوله عده ای میلیاردها
هردوتا خوردند اما این کجا و آن کجا

عده ای بر روی مین و عده ای بر بال قو
هردو خوابیدند اما این کجا و آن کجا

این یکی از سوز ترکش آن یکی هم در سونا
هردو می سوزند اما این کجا و آن کجا

این یکی بر تخت ماساژ آن یکی بر ویلچرش
هردو آرامند اما این کجا و آن کجا

این یکی در عمق دجله آن یکی آنتالیا
هردو در آب اند اما این کجا و آن کجا

باکری ها سمت غرب و بعض دیگر سوی غرب
هردوتا رفتند اما این کجا و آن کجا

:: موضوعات مرتبط: مظلومیت و صبر , شجاعت و مقاومت , شعر و دلنوشته , سیره شهدا , در مسیر شهدا , جنگ نرم , تصاویر شهدا ,
:: برچسب‌ها: اشعار , یاد یاران , ما و شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 108
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : باز مانده
پنجشنبه 1392/06/21

 

به نام خدا

 

 

من می‌خواهم در آینده شهـــــید بشوم.


 

 برای این که معلم  جلوی خنده‌اش را بگیـــــره...


پرید وسط حرف مهدی و گفت: ببین مهدی جان!


موضوع انشاء این بود که در آینده می‌خواهید چه کاره بشین.


باید در مورد یه شغل یا یه کار توضیح می دادی.


مثلاً، پدر خودت چه کارست؟

 

 

آقا اجازه! شهید شده...

..


بابای این بچه واسه ارامش امروز من و شما شهید شد!!!!!


ایا حق این بچه رو ادا کردیم؟؟؟؟؟

 

"خواهرم حجابت ...برادرم نگاهت"

..


:: موضوعات مرتبط: ایثار و فداکاری , مظلومیت و صبر , خاطرات و داستان ها , شعر و دلنوشته , خانواده ایثارگران , در مسیر شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , تصاویر شهدا ,
:: برچسب‌ها: دلنوشته , یاد یاران , خانواده شهدا , در مسیر شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 129
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : باز مانده
پنجشنبه 1392/06/21

شهيد مهدي رجب بيگي:

آری، یاران همه به سوی مرگ رفته‌اند در حالی که نگران «فردا» بودند. خدایا نکند وارثان خون این شهیدان در راهشان گام نزنند؟ نکند شیطان های کوچک با «خون» اینان «خان» شوند؟ نکند جانمایه ها برای بی مایه های دون سرمایه مقام شود. نکند زمین «خونرنگ» به تسخیر هواداران «نیرنگ» در آید. نکند شهادت آنها پایگاه ها «دنائت» آنها بشود؟ نکند میوه درخت «فداکاری» اینان را «صاحب ریا کاری» بچیند؟ نکند جنگ یارانمان به جنگ «فرنگی مسلکان» افتد؟ نکند «خونین کفنان» در غربت بمیرند تا «خویش باوران غرب» کام گیرند؟


:: موضوعات مرتبط: ایثار و فداکاری , سخنان شهدا , سیره شهدا , نام آوران , در مسیر شهدا , جنگ نرم , تصاویر شهدا ,
:: برچسب‌ها: سیره شهدا , در مسیر شهدا , سخنان شهدا , جنگ نرم ,
:: بازدید از این مطلب : 124
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : باز مانده
چهارشنبه 1392/06/06
siBTbt_535.jpg


برای فشردن کلید های کامپیوتر وضـــو بگیر

و با نیت قربتـــــــ الی الله مطلب بنویس .

بدون که تو مصداق و ما رمیتـــــ اذ رمیتــــ ... هستی

شما در شبهای تاریک جبهه سایبری از میدان میـــــن گناه عبور می کنید.

مراقب باشید، به شهــــــدا تمسک کنید

بصیـــــرتتون را بالا ببرید که ترکــــش نخورید.

رابطه خودتونو با خـــــدا زیاد کنید.

با اهل بیــــت یکی بشید و در این راه گوش به فرمان آنها باشید


:: موضوعات مرتبط: شعر و دلنوشته , جملات حماسی , سیره شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , در مسیر شهدا , عکس های متفرقه ,
:: برچسب‌ها: جنگ نرم , در مسیر شهدا , بصیرت ,
:: بازدید از این مطلب : 120
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : باز مانده
سه شنبه 1392/05/29

میخواستم بزرگ بشم

درس بخونم یه کاره مفیدی توی جامعه بشم ....
خاکمو آباد کنم .....
مادر و پدرمو ببرم کربلا ، سوریه ، خونه خدا ، مسجد جمکران ...
با یه دختر مومن و اهل نماز و با صداقت ازدواج کنم ......
دختر دار بشم .........
پسر دار بشم .........
بزرگشون کنم ببرمشون مسجد ،هیئت محله و پارک .......
تو راه مدرسه با هم حرف بزنیم ......
نماز خوندن و قرآن خوندن و کارای خوب یادشون بدم .....
واسه دختر چادر بخرم ...................
واسه پسرم زن بگیرم یه دختر چادری و محجبه انتخاب کنم .......
خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم ...


خوب نشد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

جنگ شد . دشمن اومد ...
باید می رفتم از خاک و خانواده و اعتقاداتم دفاع میکردم ......
رفتم که دروغ نباشه همش بشه راستی و صداقت ....
احترام کم نشه و اعتماد بشه فراوون ....
همدیگرو درک کنیم ، محبت کنیم .....
با هم مسلمان وار و مهربانانه برخورد کنیم .......
ریا و نفاق از بین بره .....
دیگه توهین و تهمت نباشه .........
محتاج کسی نباشیم ............
پرچم کشورمون با غرور بالا باشه ..........
خود کفا بشیم .........


خدایی !!!!!!!!!!!!!


الان اوضاع چطوره ....؟"
ما که مطلعیم ...........

شما که میدونید .........
شهداء زنده اند ..........
اینو که همه میدونند ..........

**********************

مواظب هستید ؟

انتظاری ازتون نداریم

فقط بعد از ما  مواظب خودتون باشید . همین


:: موضوعات مرتبط: مظلومیت و صبر , شعر و دلنوشته , سیره شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , در مسیر شهدا , تصاویر شهدا ,
:: برچسب‌ها: یاد یاران , دلنوشته , در مسیر شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 148
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : باز مانده
شنبه 1392/04/08

بیمارستان از مجروحین پر شده بود...

حال یکی خیلی بد بود...

رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت.

وقتی دکتر این مجروح را دید به من گفت بیاورمش داخل اتاق عمل.

من آن زمان چادر به سر داشتم.

دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم...

مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت:

من دارم می روم تا تو چادرت را در نیاوری.ما برای این چادر داریم می رویم...

چادرم در مشتش بود که شهید شد.

از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم...

راوی: خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس

http://net.rahian14.ir/i/attachments/1/1333203088805845_large.jpg

 

:: موضوعات مرتبط: بصیرت و سیاست , خاطرات و داستان ها , سخنان شهدا , سیره شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , در مسیر شهدا , عکس های متفرقه , بانوان ایثارگر ,
:: برچسب‌ها: پیام شهدا , فرهنگ جبهه , درس های جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 149
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : باز مانده
یکشنبه 1392/03/12

یکمی از حرفای مرحوم  ابوالفضل سپهر

هنگام جنگ داديم صدها هزار دارا
شد کوچه هاي ايران مشکين ز اشک سارا
سارا لباس پوشيد ، با جبهه ها عجين شد
در فکه و شلمچه ، دارا به روي مين شد

dara-sara1.jpg

چندين هزار دارا ، بسته به سر ، سربند
يا تکه تکه گشتند يا که اسير و در بند
ساراي ديگري در ، مهران شده شهيده
دارا کجاست؟ او در ، اروند آرميده
سارا سؤال مي کرد ، دارا کجاست اکنون ؟
ديدند شعله ها را در سنگرش به مجنون
هنگام جنگ دارا گشته اسير و دربند
داراي اين زمان با بنزش رود به دربند

 

dara-sara2.jpg
داراي آن زمانه بي سر درون کرخه
ساراي اين زمانه در کوچه با دوچرخه
در آن زمانه سارابا جبهه ها عجين شد
در اين زمانه ناگه ،‌ چادر « لباس جين » شد
با چفيه اي که گلگون از خون صد چو دارا ست
ساراخود ،‌ از براي ، ‌جلب نظر بياراست
دارا و گشواره ،‌ حقا که شرم دارد
در دست هايش امروز ، او بند چرم دارد

 

dara-sara3.jpg
با خون و چنگ و دندان ، دشمن ز خانه رانديم
اما به ماهواره تا خانه اش کشانديم
جاي شهيد اسم خواننده روي ديوار
آن ها به جبهه رفتند ، اينها شدند طلبکار!!!

***************************
میشه یکمی به خودمون بیایم؟؟
چرا شهدا اینهمه تو وصیت نامه هاشون بهمون از حجاب گفتن؟؟

چطور دلمون میاد با بی حجابی به حضرت زهرا سیلی بزنیم؟

به آیت الله بهجت... میگن :
آقا شهادت حضرت زهرارو تسلیت میگیم.

ایشون میگن هنوز هم به حضرت زهرا سیلی میزنند.
میگن چطور؟
آقا میفرماید : هر دختر شیعه ای که حجابش رو رعایت نمیکنه
به حضرت زهرا سیلی میزنه......

http://www.media.noshahronline.ir/2013/03/behjathazrate-zahra.jpg


ح = حریت ،

ج = جلوه انسانیت ،

آ = آبرو و شرف ،

ب = بندگی

این معنی حجاب هستش......

یکی از شهدامون...
همونی که رفت و شهید شد به ما میگه:
به پهلوی شکسته فاطمه(س) قسمتان می دهم
که حجاب را حجاب را حجاب را، رعایت کنید.
«شهیدحمیدرستمی.

http://m-imani.persiangig.com/image/ds/wallpaper/primeminister.gif                      
اللهم عجل لولیک الفرج.......انشاءالله

:: موضوعات مرتبط: مظلومیت و صبر , شعر و دلنوشته , وصیت شهدا , سیره شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , در مسیر شهدا , تصاویر شهدا , عکس دفاع مقدس ,
:: برچسب‌ها: شعر حماسی , دلنوشته , شهدا , عکس جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 115
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : باز مانده
دوشنبه 1392/03/06
نمی دانم دست یا پا ؛

ولی می گفت گیر است

شاید هم هر دو را می گفت

حالا ماندم کدامشان گیرتر بود؟

آن چیزی که پایش بود یا این چیزی که سرم بود ؟

به هر حال احساس می کردم که پای او بیشتر
گیر است تا پا و دست من .

البته از شما چه پنهان ، چادرم هم گیر هست

چشم های هرزه در تاروپودش گیر می کند…

کاش دنیا برعکس بود ،
آدما غربی نمی شدند ؛ غربی ها آدم می شدند . . .

:: موضوعات مرتبط: شعر و دلنوشته , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , در مسیر شهدا , عکس های متفرقه ,
:: برچسب‌ها: شهدا , پیام شهدا , جوانان ,
:: بازدید از این مطلب : 124
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : باز مانده
پنجشنبه 1392/02/26

شــَهیــدآن هــَمه رَفتـــَند و نــِوشتــَند بــَر این صــَفحــه خلقــَت:

حـــــیآ چــَتر نجــآت اســـت

و عفــت هــَمه زیبآیــی روح اســت...

پــَس قــَدم پیش گـــــُذآرید و شَقــآیق بآشیـــد

و ز گـــُل عــَط مــُحبت گیــــرید

شآیــَد این بــآر شــُمآ آییـــنه دآر ره غیـــــرَت بآشیـــد...

شهدا


:: موضوعات مرتبط: شعر و دلنوشته , جملات حماسی , وصیت شهدا , سیره شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , در مسیر شهدا , تصاویر شهدا , عکس دفاع مقدس ,
:: برچسب‌ها: شعر , درس های جبهه , پیام شهدا , شهدا , عکس جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 130
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : باز مانده
چهارشنبه 1392/02/18


:: موضوعات مرتبط: معنویت و عبادت , اخلاق اسلامی در جبهه , وصیت شهدا , سخنان شهدا , سیره شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , در مسیر شهدا , تصاویر شهدا , نام آوران ,
:: برچسب‌ها: وصیت شهدا , فرهنگ جبهه , عکس جبهه , درس های جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 145
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : باز مانده
سه شنبه 1392/02/03

یادتان نرود چه بچه های بی بابا شدنی

یادتان نرود چه سفرهایی بی پسر شدن


یادتان نرود چه نگاه هایی که به درخونه خشک شد


یادتان نرود چه شیر مردانی درشمالغرب پرپر شدند


یادتان نرود ساره وسینا بی پدر شدند


یادتان نرود بهمن هایی که بی برادرشدند


یادتان نرود چه زینب هایی که بی برادر شدند


یادتان نرود چه فاطمه هایی که بی پدر شدند

:: موضوعات مرتبط: مظلومیت و صبر , شجاعت و مقاومت , شعر و دلنوشته , جملات حماسی , مناطق حماسه ساز , سیره شهدا , جانبازان و آزادگان , خانواده ایثارگران , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , در مسیر شهدا , نگارستان خون , تصاویر شهدا ,
:: برچسب‌ها: یاد یاران ، ما و شهدا ، راه شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 146
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : باز مانده
سه شنبه 1392/02/03


پس از تو باز متاع ریا فراوان شد

برای مصلحت ابلیس هم مسلمان شد


تو پر گشودی و رفتی ولی ورق برگشت


و باد آمد و قومی ز راه حق برگشت


پس از تو طایفه ای سمت باد رو کردند


به قصد قربت با آب زر وضو کردند


پس از تو هر چه شد ای مهربان تو می دانی


چه شکوه هاست مرا، همزبان تو می دانی...

:: موضوعات مرتبط: مظلومیت و صبر , شعر و دلنوشته , جنگ نرم ,
:: برچسب‌ها: یاد یاران ، شعر دفاع مقدس ، غمنامه ,
:: بازدید از این مطلب : 143
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : باز مانده
سه شنبه 1392/02/03


چه کسی گفته باید حتما مادر شوی تا این حرف ها معنا پیدا کند ، همسر شوی و یا حتما زن باشی تا مخاطب این متن باشی ...

زن هستی یا مرد ، دختر هستی یا پسر ، مادر هستی یا پدر بدان که برای شنیدن این کلام کمی هم دیر شده است

کسی که زیبایی اندیشه دارد ظاهر خود را به نمایش نمی گذارد

پای درد دل هر مادر شهید که نشستیم ، دست هر مادر شهیدی را که بوسیدیم ، اشک هر مادر شهیدی را که شاهد شدیم همه ی آنها فقط یک چیز می خواستند : به دوستان خود بگویید جگرگوشه ی من رفت تا کسی چادر از سر دخترهای مردم نکشند ....

:: موضوعات مرتبط: شعر و دلنوشته , جملات حماسی , سیره شهدا , خانواده ایثارگران , جنگ نرم , در مسیر شهدا , تصاویر شهدا , عکس های متفرقه ,
:: برچسب‌ها: راه شهدا ، عکس شهید ، یاد یاران ,
:: بازدید از این مطلب : 200
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : باز مانده
شنبه 1392/01/31

نکند عکس شهدا را ببینیم و عکس آنها عمل کنیم...


                                             
                             هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا

                       شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا

                       سارا لباس پوشید ، با جبهه ها عجین شد


                        در فکه و شلمچه ، دارا بروی مین شد



چندین هزار دارا ، بسته به سر ، سربند

یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و دربند

سارای دیگری در ، مهران شده شهیده

دارا کجاست ؟ او در ، اروند آرمیده


دوخته هزار سارا ، چشمی به حلقه در

از یک طرف و دیگر چشمی ز خون دل ، تر

سارا سؤال می کرد ، دارا کجاست اکنون ؟

دیدند شعله ها را در سنگرش به مجنون



خون گلوی دارا آب حیات دین است

روحش به عرش و جسمش ، مفقود در زمین است

در آن زمانه رفتند ، صدها هزار دارا

در این زمانه گشتند ده ها هزار « دارا »

هنگام جنگ دارا گشته اسیر و دربند

دارای این زمان با بنزش رود به دربند

دارای آن زمانه بی سر درون کرخه

سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه


در آن زمانه سارا با جبهه ها عجین شد

در این زمانه ناگه ، چادر( لباس جین ) شد

با چفیه ای که گلگون از خون صد چو داراست

سارا ، خود از برای جلب نظر ، بیاراست



آن مقنعه ور افتاد ، جایش فوکول درآمد

سارا به قول دشمن از اُمّلی درآمد

دارا و گوشواره ، حقّا که شرم دارد !

در دستهایش امروز ، او بند چرم دارد

با خون و چنگ و دندان ، دشمن ز خانه راندیم

اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم

جای شهید اسم خواننده روی دیوار

آنها به جبهه رفتند اینها شدند «طلبکار»

 


:: موضوعات مرتبط: ایثار و فداکاری , مظلومیت و صبر , شعر و دلنوشته , سیره شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , در مسیر شهدا , تصاویر شهدا , عکس دفاع مقدس , عکس های متفرقه , بانوان ایثارگر ,
:: بازدید از این مطلب : 127
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : باز مانده
جمعه 1392/01/30

 




آری حاج همت!!
تفاوت من و تو در این است كه..........
تو سردارترین «بی سر» وطن هستی!!!
و من!!!!!
بی سر و پا ترین «سر»دار وطن!!!!!!


:: موضوعات مرتبط: مظلومیت و صبر , شعر و دلنوشته , سیره شهدا , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , در مسیر شهدا , تصاویر شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 159
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : باز مانده
جمعه 1392/01/30

 

 

 

مادرم زمانی که خبرشهادتم را شنیدی گریه نکن

 

زمان تشیع و تدفینم گریه نکن

 

زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن

 

 فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند

 

و زنان ما عفت را وقتی جامعه ما را بی غیرتی و بی حجابی گرفت

 

مادرم گریه کن که اسلام در خطر است.

 

شهید سعید زقاقی

 


:: موضوعات مرتبط: درس های جبهه , بصیرت و سیاست , وصیت شهدا , سخنان شهدا , خانواده ایثارگران , جوانان نسل سوم , جنگ نرم , زوار و زیارتگاهها و راهیان نور ,
:: بازدید از این مطلب : 142
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
نگاهم " یـــــاد یـــــــاران " کـرده اینک دلمـــ ســـر در گـریــــــبان کرده ا ینک غمـــ و فریــــاد من از این و آن نیست دلم " یـــاد شـــــهیدان " کـــرده اینک ===================== چه بسیار فرق است بین " یا حسین " گفتن و " با حسین " بودن ! همۀ کوفیان " یا حسین " گفتند اما اندکی از آنان " با حسین " ماندند ... و عاقبت بجای حسین ، سرش را بالا بردند...
منو اصلی
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه