یادی که در دلـــــها هــرگـز نـمی مــیرد یاد شهیدان است

منوی کاربری


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

Up Page
جنگ دفاع مقدس وصیت شهدا
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 417
:: کل نظرات : 111

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 2
:: تعداد اعضا : 8

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 429
:: باردید دیروز : 82
:: بازدید هفته : 928
:: بازدید ماه : 2,328
:: بازدید سال : 9,671
:: بازدید کلی : 162,549
تشکر

ممنونم که به این یادمان شهدا سر زدید .


تشکر میکنم اگه نــــــظر هم بدید .


السلام علیک یا صاحب الزمان

معرفی وبلاگ مذهبی

ضمن سپاس و تشکر از حضورتان


لطفا بقیه وبلاگ های بنده را ببینید:


1 - وبلاگ نـــ ــــــ ــــور ( مذهبی جامع )


2 - وبلاگ ال یاسین ( مذهبی عمومی )


3 - وبلاگ مشـــکوة ( تخصصی قرآنی )


4 - یاد یـار مـهربان ( تخصصی مهدویت )


      منتظر حضور سبزتان هستم




شلمچه ، قبله گاه عشاق

اولین ساعات زیارتگاه شلمچه 


السلام علیکم یا انصار ابی عبد الله الحسین و رحمة الله و برکاته




عاشقان عاشق بلایند.
دُرَّ حیات در احتجاب صدف عشق است
و آن را جز در اقیانوس بلا نمی توان یافت؛
در ژرفای اقیانوس بلا .
عاشقان غواصان این بحرند و اگر مجنون نباشد چگونه به دریا زنند ؟

1334866346866754.gif

نویسنده : باز مانده
پنجشنبه 1396/10/28

:: موضوعات مرتبط: روایت ایثار , خاطرات و داستان ها , پیام شهید , سخنان شهدا , سیره شهدا , حماسه سازان , شهدای روحانی , نگارستان خون , تصاویر شهدا , عکس نوشته ,
:: برچسب‌ها: یاد یاران , سیره شهدا , شهدای روحانی ,
:: بازدید از این مطلب : 167
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 15
نویسنده : باز مانده
پنجشنبه 1396/10/14
نویسنده : باز مانده
جمعه 1396/10/08
نویسنده : باز مانده
چهارشنبه 1395/02/08
نویسنده : باز مانده
دوشنبه 1393/11/06

عقدکنان مصطفی بود . اتاق تو در توی پذیرایی را زنانه کرده بودند
و حیاط را برای مردها فرش انداخته بودند.
یه مرتبه صدای بلندی که از کوچه به گوش می رسید،
نگاه همه ی حاضران را به طرف در ورودی خانه برگرداند.
برای شادی روح آقا داماد صلوات!
صدای خنده و صلوات قاطی شد و در فضای کوچه و حیاط خانه پیچید.
برای سلامتی شهدای آینده صلوات!
مصطفی سر به زیر و خندان در میان همراهانش و
دوشادوش شهید حسین خرازی وارد خیاط خانه شد.
صحیح و سالم بری رو مین و سالم برنگردی، صلوات بفرست !
مهمانها هرچه سکه و نقل و شیرینی داشتند ریختند
روی سر مصطفی که سرخ شده بود از خجالت.
در راه کربلا بی دست و بی سر ببینمت، صلوات بعدی رو بلندتر ختم کن!
و صدای بلند صلوات اطرافیان ....
مصطفی مثل همیشه شلوار نظامی اش را پوشیده
و پیراهن ساده ی شیری رنگش را روی آن انداخته بود
اما با این تفاوت که آنها را اتو کرده بود.
بیشتر مهمانها از دوستان او بودند، بچه های جبهه یا همدرسان دوران طلبگی که حالامجلس را دست گرفته بودند و به اختیار خود می چرخاندند.
حاج حسین خطاب به ناصر گفت:" پاشو مجلس را گرم کن! مثلا عقدکنان رفیقمان است."
ناصر در حالیکه با عجله کیکهای داخل دهانش را قورت می داد گفت: چشم فرمانده !
و بلافاصله بلند شد و وسط مجلس ایستاد،
بی مقدمه و با صدایی که فقط خودش معتقد بود که زیباست!
شروع به خواندن کرد:
شمــــــع و چــــــراغ روشــــــــن کنید
بسیــــجـــــــی ها رو خــــــبر کنیــــد
امشبـــــــ شبیخـــــــــــــون داریــــــم
ببخشــــید امشب عروســـی داریم...
و دست زد و بقیه هم با او دم گرفتند و دست زدند :
خمپاره بریزید سرشــــــــون
امشب عروســــــــی داریم...
احمد گفت: ناصر ببینم کاری می کنی
که عروس خانم همین امشب از آقا مصطفی تقاضای طلاق کنه یا نه؟
سحرگاه در آستانه اذان صبح ، خواهر مصطفی سراسیمه و حیران زده از خواب پرید.
بی درنگ به سوی اتاق مصطفی رفت و در زد.یقین داشت که مصطفی در آن موقع در سجاده ی نماز شب در انتظار اذان صبح به تلاوت قرآن مشغول است.
مصطفی آرام در را گشود و با چهره ی حیرت زده ی خواهرش مواجه شد
که بریده بریده کلماتی بر زبان می راند:
مصطفی... مصطفی!... به خدا قسم حضرت زهرا به همراه سیدی نورانی و بانویی دیگر در مراسم عروسی ات شرکت کردند.
وقتی... وقتی خانم را شناختم عرضه داشتم: خانم جان! فدایتان
شوم! قدم رنجه فرمودید! بر ما منت گذاشتید...اما شما و مراسم عروسی؟!
فرمود: به مراسم ازدواج فرزندم مصطفی آمده ایم...
اگر به مراسم او نیاییم به مراسم که برویم؟... و تعجب زده از خواب پریدم.
یکمرتبه مصطفی روی زمین نشست ، دستهایش را روی زمین گذاشت و شروع کرد های های گریه کردن... مرتب زیر لب می گفت: فدایشان بشوم! دعوتم را پذیرفتند.
کدام دعوت داداشی؟! تورو خدا به من هم بگو.
چون خواستم مراسم عروسی ما مورد رضایت و عنایت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف علیه السلام) قرار گیرد،
دعوتنامه ای برای آن حضرت و دعوتنامه ای برای مادر بزرگوارشان حضرت زهرا(سلام الله علیها) و عمه پر کرامتشان حضرت معصومه (علیهاالسلام) نوشتم.
نامه اول را در چاه عریضه مسجد جمکران انداختم و نامه دوم را در ضریح حضرت معصومه... و اینک معلوم شد منت گذاشته اند و دعوتم را پذیرفته اند...
حال خیالم راحت شد که مجلس ما مورد رضایت مولایمان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف علیه السلام) واقع گشته است

داستان عروسی شهید ردانی پور

:: موضوعات مرتبط: معنویت و عبادت , عجائب و امدادهای غیبی , عشق و عرفان , خاطرات و داستان ها , سیره شهدا , سرداران , نام آوران , شهدای روحانی , خانواده ایثارگران , در مسیر شهدا , تصاویر شهدا ,
:: برچسب‌ها: خاطرات شهدا , عجائب و امدادهای غیبی , سیره شهدا , سرداران , شهید ردانی پور ,
:: بازدید از این مطلب : 123
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 20
نویسنده : باز مانده
شنبه 1393/01/09

 

عاشق رزمندگان بود . عملیات که میشد در حجره ها را یکی یکی  میزد و به طلبه ها می گفت : فلان شهید امروز خاکسپاری شد . برایش نماز وحشت ( نماز شب اول قبر ) بخوانید .

یک شب که تعداد زیادی از شهدا دفن شده بودند ، در حجره ها را میزد و میگفت برای 5 نفر از شهدا نماز وحشت بخوانید . یکی از دوستتان گفت : آخه پنج بار نماز وحشت طول میکشد . من برای دو نفرشان نماز میخوانم . او با حالتی نیمه عصبانی گفت : آنها رفتند شهید شدند ، جانشان را دادند ، خیلی سخت است ما برایشان نماز بخوانیم ؟؟؟

او عاقبت در عملیات نصر 4 عاشقانه به جمع شهدا پیوست .

روحانی شهید محمود جولاپور . یادش گرامی باد .


:: موضوعات مرتبط: اخلاق اسلامی در جبهه , محبت و اخوت , خاطرات و داستان ها , خاطرات من , سیره شهدا , نام آوران , شهدای روحانی , در مسیر شهدا , تصاویر شهدا , عکس دفاع مقدس ,
:: برچسب‌ها: یاد یاران , سیره شهدا , فرهنگ جبهه , خاطرات شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 130
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : باز مانده
شنبه 1393/01/09

siUQtEG5_535.jpg


:: موضوعات مرتبط: ایثار و فداکاری , بصیرت و سیاست , مظلومیت و صبر , شعر و دلنوشته , جملات حماسی , سیره شهدا , نام آوران , شهدای روحانی , در مسیر شهدا , جوانان نسل سوم , تصاویر شهدا ,
:: برچسب‌ها: یاد یاران , سیره شهدا , در مسیر شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 135
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : باز مانده
شنبه 1393/01/09

 

شهادت داستان ماندگاری آنانی است که دانستند،

دنیا جای ماندن نیست...

به یاد طلبه بسیجی،شهید امر به معروف ونهی ازمنکر

"علی خلیلی"

او برسربیعتش ماند...


(فاطمیه فصل بیعت باعلی است)


140.jpg


:: موضوعات مرتبط: ایثار و فداکاری , مظلومیت و صبر , شعر و دلنوشته , سیره شهدا , نام آوران , شهدای روحانی , در مسیر شهدا , جوانان نسل سوم , تصاویر شهدا ,
:: برچسب‌ها: یاد یاران , سیره شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 193
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : باز مانده
یکشنبه 1392/08/05

حجت الاسلام والمسلمین شهید محمد حسن شریف قنوتی

روحاني شهيد محمد حسن شريف قنوتي

 

اولين روحاني مجروح و اسير جبهه هاي حق عليه باطل، اولين روحاني شهيد جنگ ايران و عراق، اولين نماينده امام خميني(ره) كه در جنگ به شهادت رسيد، اولين فرمانده شهيد جنگ هاي چريكي و پارتيزاني، تشكيل دهنده گروه هاي مسلح به امر امام خميني(رحمه الله عليه) در سال 1342، اولين برگزاركننده تظاهرات در شهرستان بروجرد تا جايي كه به عنوان رهبر انقلاب بروجرد معرفي شد، اولين تشكيل دهنده ستاد پشتيباني از جبهه هاي جنگ و حمايت از جنگ زدگان در بروجرد، اولين ارسال كننده محموله هاي تداركاتي از بروجرد به مناطق جنگي به خصوص خرمشهر، اولين گروه اعزامي از بروجرد به خرمشهر جهت دفاع ازشهر، تشكيل اولين گروه مدافع به نام «لشكر الله اكبر» كه همراه برادران ارتشي و سپاهي به مدت 35روز در خرمشهر مقاومت كردند.

ولادت

تحصیلات

همکاری با شهید نواب صفوی

پیروزی انقلاب

دوران جنگ

شهادت

بازتاب شهادت


:: موضوعات مرتبط: درس های جبهه , معنویت و عبادت , اخلاق اسلامی در جبهه , ایثار و فداکاری , ولایت مداری , شجاعت و مقاومت , خاطرات و داستان ها , سیره شهدا , سرداران , شهدای روحانی , تصاویر شهدا ,
:: برچسب‌ها: سرداران , شهدای روحانی , زندگی نامه شهدا , شهید شریف قنوتی , فرهنگ جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 244
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : باز مانده
جمعه 1392/08/03

 

خاطره ای از شهید علی خوش نژاد

چند وقتی بود كه از مأموریت گردان حضرت معصومه (س) می گذشت و از عملیات خبری نشده بود، روزی «علی» پیش من آمد و گفت چون ایام تحصیلی است، اجازه بدهید بروم و به درس و بحثم برسم. چیزی نگفتم، دلم راضی نبود كه برگردد، آخر او از نیروهای خوب و مخلص گردان بود. این طور بگویم «علی» طلبه ای بود فاضل و متقی كه مهر و محبتش نه تنها بر دل من كه بر دل یكایك بچه های گردان نشسته بود. چون اصرار به رفتن داشت، گفتم خب حالا كه می خواهی بروی برو. پایان مأموریتش را گرفت و رفت. فكر می كنم متوجه شده بود من ناراحت هستم. چند روزی گذشت كه دیدم دوباره به جبهه برگشته. 
تعجب كردم، پرسیدم چطور شد كه برگشتی؟ گفت: هر چه فكرش را كردم، دیدم درس را می شود بعداً خواند ولی فرصت جبهه و عملیات را نمی شود پیدا كرد. تا این عملیات والفجر (8) از راه رسید و طلبه شهید «علی خوش نژاد» به باغ سبز شهادت راه یافت.

 به نقل از سردار اكبر نوری

 منبع: كتاب با یاران سپیده، نوشته محمدخامه یار، ص 38 


:: موضوعات مرتبط: بصیرت و سیاست , ولایت مداری , خاطرات و داستان ها , سیره شهدا , نام آوران , شهدای روحانی , در مسیر شهدا , عکس دفاع مقدس ,
:: برچسب‌ها: درس های جبهه , فرهنگ جبهه , خاطرات شهدا , شهدای روحانی ,
:: بازدید از این مطلب : 125
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : باز مانده
چهارشنبه 1392/07/10

  لحظه‌ای با شهدای حوزه علمیه

درود و سلام و صلوات رب العالمين بر طلاب و روحانياني كه با خون خود درخت اسلام و انقلاب را آبياري كردند. آنان كه مصدرشان بهشت بود. هيچگاه متكلم وحده نبودند و البته مع الغير هم نه، بلكه مع‌الله... .

 

درود و سلام و صلوات رب العالمين بر طلاب و روحانياني كه با خون خود درخت اسلام و انقلاب را آبياري كردند. آنان كه مصدرشان بهشت بود. هيچگاه متكلم وحده نبودند و البته مع الغير هم نه، بلكه مع‌الله... .

چون التقاء ساكنين محال بود از بين سكون در حوزه و سكون در شهر، فتح را برگزيدند.

فعل بودند كه هم معنا داشتند و هم زمان. ولي هيچگاه افعال ناقصه نشدند. حروف مشبهة بالفعل كه هيچ... .

مي‌شود گفت افعال مقاربه بودند چون قرب خدا را برگزيدند.

هيچگاه حاضر نشدند لن كه نفي ابد مي‌كند بر سر آنها خراب شود و زندگي ابدي را برگزيدند... .

حالشان حال خوشي بود. به حروف جر محل نمي‌گذاشتند. از دنيا منصرف بودند ولي جبهه كه مي‌رفتند غير منصرف مي‌شدند تا شهادت... .

معرب نبودند كه با عوامل مختلف رنگ عوض كنند بلكه مبني بودند آن هم مبني بر فتح... .

از حروف استفهام خيلي استفاده مي‌كردند. عَلم بودند... .

در ضرب عَمرٌ زيدًا نه با عمر ميانه خوبي داشتند نه با زيد، زيرا يكي هميشه ظالم بود و يكي هميشه مظلوم. البته اگر مرحوم مصنف زنده بود به استعما زيد در غير ما وضع له اعتراض مي‌كرد... .

مسئله زنبوريه! باعث نشد مثل زنبور به ديگران نيش بزنند. الفيه ابن مالك را كنار گذاشتند و ابن عقيل آن هم از نوع مسلمش را انتخاب كردند... .

در هدايه هدايت شدند و با صمديه عبدالصمد... .

در اختلاف بين بصريون و كوفييون حق را به كربلاييون دادند... .

گاهي احتياط را در ترك احتياط مي‌دانستند... .

مكررات مدرس افغاني را بر نتابيدند و از ميان كتابهاي مختلف شرح لمعه، جهاد را برگزيدند... .

سبق و رمايه را كه خواندند در ميدان جنگ از ديگران سبقت گرفتند و ما رميت اذ رميت را در جبهه به كار بستند... .

قاعده يد آنها را از داشتن دست بي نياز كرده بود... .

از سوق مسلمين فراري بودند و دوكوهه سوق المسلمين آنها بود كه در آنجا با خدا تجارت و معامله مي‌كردند... .

رويت هلالشان در شبهاي عمليات بود كه يكجا شهريه و مرحمتيشان را از مهدي فاطمه دريافت مي‌كردند... .

 شب عمليات، عمامه‌ها را به سر نمي‌بستند و لباس سربازي را خلاف مروت نمي‌دانستند... .

جز خدا هيچكس حق نداشت به آنها اضافه شود و آنها هم جز خدا به كسي اضافه نمي‌شدند... .

ظرف و شبه ظرف كانونهاي قدرت نبودند و در تزاحم بين ماندن و رفتن، زحمت رفتن را به خود هموار مي‌كردند... .

قول و فعلشان با هم تناقض نداشت. برائتشان سوره‌ي برائت بود... .

هيچگاه به انسانيت خود شك نكردند كه نيازمند اصل استحباب باشند. عمل به قطع را هم واجب مي‌دانستند... .


:: موضوعات مرتبط: معنویت و عبادت , عشق و عرفان , مقالات و گفته ها , جملات حماسی , سیره شهدا , نام آوران , شهدای روحانی , عکس دفاع مقدس ,
:: برچسب‌ها: شهدای روحانی , مقالات ,
:: بازدید از این مطلب : 142
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
نگاهم " یـــــاد یـــــــاران " کـرده اینک دلمـــ ســـر در گـریــــــبان کرده ا ینک غمـــ و فریــــاد من از این و آن نیست دلم " یـــاد شـــــهیدان " کـــرده اینک ===================== چه بسیار فرق است بین " یا حسین " گفتن و " با حسین " بودن ! همۀ کوفیان " یا حسین " گفتند اما اندکی از آنان " با حسین " ماندند ... و عاقبت بجای حسین ، سرش را بالا بردند...
منو اصلی
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه