یادی که در دلـــــها هــرگـز نـمی مــیرد یاد شهیدان است

منوی کاربری


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

Up Page
جنگ دفاع مقدس وصیت شهدا
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 417
:: کل نظرات : 111

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 4
:: تعداد اعضا : 8

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 357
:: باردید دیروز : 82
:: بازدید هفته : 856
:: بازدید ماه : 2,256
:: بازدید سال : 9,599
:: بازدید کلی : 162,477
تشکر

ممنونم که به این یادمان شهدا سر زدید .


تشکر میکنم اگه نــــــظر هم بدید .


السلام علیک یا صاحب الزمان

معرفی وبلاگ مذهبی

ضمن سپاس و تشکر از حضورتان


لطفا بقیه وبلاگ های بنده را ببینید:


1 - وبلاگ نـــ ــــــ ــــور ( مذهبی جامع )


2 - وبلاگ ال یاسین ( مذهبی عمومی )


3 - وبلاگ مشـــکوة ( تخصصی قرآنی )


4 - یاد یـار مـهربان ( تخصصی مهدویت )


      منتظر حضور سبزتان هستم




شلمچه ، قبله گاه عشاق

اولین ساعات زیارتگاه شلمچه 


السلام علیکم یا انصار ابی عبد الله الحسین و رحمة الله و برکاته




عاشقان عاشق بلایند.
دُرَّ حیات در احتجاب صدف عشق است
و آن را جز در اقیانوس بلا نمی توان یافت؛
در ژرفای اقیانوس بلا .
عاشقان غواصان این بحرند و اگر مجنون نباشد چگونه به دریا زنند ؟

1334866346866754.gif

نویسنده : باز مانده
شنبه 1393/01/09

 

عاشق رزمندگان بود . عملیات که میشد در حجره ها را یکی یکی  میزد و به طلبه ها می گفت : فلان شهید امروز خاکسپاری شد . برایش نماز وحشت ( نماز شب اول قبر ) بخوانید .

یک شب که تعداد زیادی از شهدا دفن شده بودند ، در حجره ها را میزد و میگفت برای 5 نفر از شهدا نماز وحشت بخوانید . یکی از دوستتان گفت : آخه پنج بار نماز وحشت طول میکشد . من برای دو نفرشان نماز میخوانم . او با حالتی نیمه عصبانی گفت : آنها رفتند شهید شدند ، جانشان را دادند ، خیلی سخت است ما برایشان نماز بخوانیم ؟؟؟

او عاقبت در عملیات نصر 4 عاشقانه به جمع شهدا پیوست .

روحانی شهید محمود جولاپور . یادش گرامی باد .


:: موضوعات مرتبط: اخلاق اسلامی در جبهه , محبت و اخوت , خاطرات و داستان ها , خاطرات من , سیره شهدا , نام آوران , شهدای روحانی , در مسیر شهدا , تصاویر شهدا , عکس دفاع مقدس ,
:: برچسب‌ها: یاد یاران , سیره شهدا , فرهنگ جبهه , خاطرات شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 130
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : باز مانده
شنبه 1392/10/21

امشب شامگاه 21 دی ماه است .

غروب غمبار بیش از 30 دلاورمرد از گردان سلمان مسجدسلیمان ...

عزیزانی که هیچگاه فراموش شدنی نیستند ...

عاشقانی که هیچگاه داغشان بر دل دوستان التیام یافتنی نیست

هنوز شلمچه عطر آنها را دارد ...

من با چشم دلم پس از سالها آنها را می بینم

آنان در آسمان دلم غروب کردنی نیستند ...

هنوز قنوت های عارفانه عبدالکریم جلیلی را بخاطر دارم

سخنان حماسی معلم عاشق  نوروز حاتمی فرمانده شهدای گردان سلمان در گوشم می پیچد

خنده های شیرین سید محمد رضا موسوی هنوز بمن نشاط میدهد

سکوت عارفانه احمد هاشمپور هنوز در دلم رساترین فریاد است

شلمچه . عبدالرضا نظرپور یادت هست ؟؟؟

با کیامرث باقری و عبدالحمید باقری چه کردی ؟؟؟

شلمچه . می بینی چه آرام و عارفانه

اسفندیار طاهری سر بر زانوی برادر مجروحش ایرج نهاده

و سه فرزندش در داغ هجرانش سالها خواهند سوخت ...

و آن سوی تر

برادرش برات ، برات بهشت را گرفته است ...

چه کردی با دوستانم شلمچه ؟؟؟

فریاد " یا فاطمة الزهرا " آنان را شنیدی ؟

حق داشتی عاشق شان شوی

دوست داشتنی بودند

من قدرشان را ندانستم

که ماندم و شدم بازمانده

آنان را برای خود نگه داشتی تا چونان ستاره های پرفروغ

در آسمان سرخت بدرخشند ...

و امشب چونان صحرای کربلا

اجساد خونین و پاره پاره شان زمین را رنگ گل کرده است ...

شلمچه ... یارانم را به تو سپردم

چون لایق شان نبودم .... حرمت خونشان را داشته باش

تا فردایی که به یاری مهدی موعود (عج) برخیزند ...


:: موضوعات مرتبط: معنویت و عبادت , مظلومیت و صبر , عشق و عرفان , خاطرات و داستان ها , خاطرات من , شعر و دلنوشته , سیره شهدا , نام آوران , تصاویر شهدا ,
:: برچسب‌ها: یاد یاران , دلنوشته , دلنوشته های من , شهدای مسجدسلیمان ,
:: بازدید از این مطلب : 154
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : باز مانده
شنبه 1392/06/30
 

 

حدود 18 سال داشت . شب عملیات والفجر 10 بر بلندای ارتفاعات ریشن کمک آر پی جی زن بود . کوله آر پی جی که بر دوشش بود با خمپاره دشمن آتش گرفت . شراره آتشش را همه می دیدند . می توانید تصور کنید ؟ او در آتش می سوخت ! اما اصلا صدای گریه و فریاد و درد نداشت . در حالیکه آتش از کمرش شعله می کشید او فقط بلند فریاد میزد : یا حسین! یا مهدی! یا ابا الفضل! یا زهرا ... !

هنوز صدایش در گوشم می پیچد . یادش بخیر شهید عبدالرضا توکل فرد از گردان سلمان فارسی شهرستان مسجدسلیمان...

                                       راوی : خداداد الیاسی همرزم شهید


                        

:: موضوعات مرتبط: معنویت و عبادت , توسل و مناجات , شجاعت و مقاومت , عشق و عرفان , خاطرات و داستان ها , خاطرات من , وقایع و حوادث , مناطق حماسه ساز , سیره شهدا , تصاویر شهدا ,
:: برچسب‌ها: یاد یاران , خاطرات من , خاطرات شهدا , فرهنگ جبهه , درس های جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 122
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : باز مانده
چهارشنبه 1392/06/20

آن روز مصطفی که 8 7 سال داشت به خانه آمد

و با تعجب پرسید : بابا ! موجی یعنی چه ؟

بابا یکه خورد و گفت : چطور بابا ؟ !

مصطفی درنگی کرد و پرسید : بابا ! تو موجی هستی ؟

بابا گفت : چی شده پسرم ؟

گفت : الان که توی کوچه عصبانی شدی بچه ها بهم گفتند بابات موجیه . . . !

از اون روز دیگه مصطفی فهمید عصبانیت های بابا دست خودش نبود .

سکوت معنی دار بابا و پسر یه قرارداد نانوشته بین شون ثبت کرد

مصطفی تصمیم گرفت باعث عصبانیت بابا نشه

و بابا تصمیم گرفت تا اونجا که میتونه خودخوری کنه و عصبانی نشه ....

                   جانباز


:: موضوعات مرتبط: محبت و اخوت , مظلومیت و صبر , خاطرات و داستان ها , خاطرات من , جانبازان و آزادگان , موج ایثار , خانواده ایثارگران , عکس های متفرقه ,
:: برچسب‌ها: جانبازان موجی , جانبازان , خاطرات جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 187
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
نگاهم " یـــــاد یـــــــاران " کـرده اینک دلمـــ ســـر در گـریــــــبان کرده ا ینک غمـــ و فریــــاد من از این و آن نیست دلم " یـــاد شـــــهیدان " کـــرده اینک ===================== چه بسیار فرق است بین " یا حسین " گفتن و " با حسین " بودن ! همۀ کوفیان " یا حسین " گفتند اما اندکی از آنان " با حسین " ماندند ... و عاقبت بجای حسین ، سرش را بالا بردند...
منو اصلی
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه