یادی که در دلـــــها هــرگـز نـمی مــیرد یاد شهیدان است

منوی کاربری


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

Up Page
جنگ دفاع مقدس وصیت شهدا
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 417
:: کل نظرات : 111

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 2
:: تعداد اعضا : 8

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 278
:: باردید دیروز : 82
:: بازدید هفته : 777
:: بازدید ماه : 2,177
:: بازدید سال : 9,520
:: بازدید کلی : 162,398
تشکر

ممنونم که به این یادمان شهدا سر زدید .


تشکر میکنم اگه نــــــظر هم بدید .


السلام علیک یا صاحب الزمان

معرفی وبلاگ مذهبی

ضمن سپاس و تشکر از حضورتان


لطفا بقیه وبلاگ های بنده را ببینید:


1 - وبلاگ نـــ ــــــ ــــور ( مذهبی جامع )


2 - وبلاگ ال یاسین ( مذهبی عمومی )


3 - وبلاگ مشـــکوة ( تخصصی قرآنی )


4 - یاد یـار مـهربان ( تخصصی مهدویت )


      منتظر حضور سبزتان هستم




شلمچه ، قبله گاه عشاق

اولین ساعات زیارتگاه شلمچه 


السلام علیکم یا انصار ابی عبد الله الحسین و رحمة الله و برکاته




عاشقان عاشق بلایند.
دُرَّ حیات در احتجاب صدف عشق است
و آن را جز در اقیانوس بلا نمی توان یافت؛
در ژرفای اقیانوس بلا .
عاشقان غواصان این بحرند و اگر مجنون نباشد چگونه به دریا زنند ؟

1334866346866754.gif

نویسنده : باز مانده
جمعه 1393/07/11
Shohada_WwW.Shabhayetanhayi.ir

کاش می شد به همان حال و هوا برگردیـم
بـه زمــیــن و بــه زمـــان شهـــدا بـرگـردیــم
دور بـاشـیـــم از آئـیـنـه ی خــودبـیـنـی مـان
کـاشــــ می شد که دوباره به خـدا برگردیـم

Shohada_WwW.Shabhayetanhayi.ir
علی بسیجی 16 ساله لشکر ثارالله کوله پشتی اش را محکم بسته بود کوله سنگین و پر از موشک آر پی جی بود پشت سر هم به ستون از داخل معبر رد میشدیم سنگرهای دشمن در 200 متریمان قرار داشتند آرام و بی هیچ صدایی جلو میرفتیم اطرافمان میدان مین بود کوچکترین صدایی فاجعه به بار می آورد ناگهان کوله پشتی علی گلوله خورد و خرج ها آتش گرفتند و علی شعله ور شد کوله پشتی علی محکم بسته شده بود و خرج ها هم خیلی سریع آتش گرفتند امکان اینکه کوله پشتی را باز کنیم نبود همه بهت زده علی را نگاه میکردند شعله های آتش لحظه به لحظه بیشتر علی را در کام خودشان میکشیدند و همه هر لحظه منتظر بودند که علی فریاد بزند و دشمن شروع کند علی همانطور که داشت میسوخت نارنجکهایش را زا خودش جدا کرد یک کار دیگر هم کرد دستش را گرفت جلوی دهانش و مظلومانه روی زمین افتاد فقط میشد نگاه کرد شعله ها ذره ذره علی را میسوختند و علی جلوی چشمهای ما داشت جان میداد علی جان میداد ... ولی جلوی دهانش را محکم گرفته بود آتش کم کم سرد شد علی که هنوز ته رمقی برایش مانده بود با اشاره از یکی از بچه ها تقاضای آّب کرد رزمنده چفیه اش را خیس کرد و گذاشت روی لب های علی ... شاید این حق علی بود که لحظه آخر در میان این همه آتش طعم آب را بچشد...
+ته پوتین رزمنده ها نسوزه ... ضد آتش !
میگن روز بعد از این حادثه وقتی اومدن نشونی از این شهید برای خونوادش ببرن ته پوتینش رو بردن ... تنها چیزی که از پیکر پاک و سوخته ی علی به جا مونده بود ...

 
 
غـمـ نوشـت:
بالی دهید به وسعت هفت آسـمان مرا
من هر چه می کنم به شهیدان نمی رسم ...

:: موضوعات مرتبط: ایثار و فداکاری , مظلومیت و صبر , خاطرات و داستان ها , شعر و دلنوشته , سیره شهدا , نام آوران , تصاویر شهدا , عکس دفاع مقدس ,
:: برچسب‌ها: خاطرات شهدا , درس های جبهه , فرهنگ جبهه , سیره شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 150
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

کد امنیتی رفرش

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
نگاهم " یـــــاد یـــــــاران " کـرده اینک دلمـــ ســـر در گـریــــــبان کرده ا ینک غمـــ و فریــــاد من از این و آن نیست دلم " یـــاد شـــــهیدان " کـــرده اینک ===================== چه بسیار فرق است بین " یا حسین " گفتن و " با حسین " بودن ! همۀ کوفیان " یا حسین " گفتند اما اندکی از آنان " با حسین " ماندند ... و عاقبت بجای حسین ، سرش را بالا بردند...
منو اصلی
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه